کلمه جو
صفحه اصلی

pull out


معنی : ترک کردن، عازم شدن، بیرون آمدن
معانی دیگر : 1- رفتن، عزیمت کردن، راهی شدن 2- عقب نشینی کردن 3- زیر قول یا قرارداد (و غیره) زدن، بیرون امدن، بیرون کشیدن، پس کشی، عقب نشینی، عزیمت

انگلیسی به فارسی

عقب‌نشینی کردن


مقاربت منقطع


از جعبه بیرون آوردن


وارد جاده شدن


بکش بیرون، ترک کردن، بیرون آمدن، عازم شدن


انگلیسی به انگلیسی

عبارت ( phrase )
• : تعریف: to stop participation in a situation or obligation.
مشابه: withdraw

- The business was failing so my partner pulled out.
[ترجمه کامران] کسب و کار درحال شکست خوردن بود، برای همین شریکم کنار کشید.
[ترجمه ترگمان] کار و کاسبی شکست خورد، بنابراین هم کار من بیرون رفت
[ترجمه گوگل] کسب و کار ناکام بود، بنابراین شریک من خارج شد
اسم ( noun )
(1) تعریف: the act or process of withdrawing or pulling out, esp. the orderly, planned withdrawal of military troops.
مشابه: retreat

(2) تعریف: a maneuver in which an aircraft is brought back from a dive to level flight.

(3) تعریف: something that can be pulled or folded out, such as a page in a magazine.

• remove, tear out; abandon; exit, depart; abandonment, departure; detachable sheet
the pull-out of a group of people such as an army is their departure from the area or country that they are in.
a pull-out is a section of a magazine, usually in the middle, which you can remove easily and keep.
desertion, abandonment; departure, withdrawal
leave, withdraw from, depart; desert, abandon

مترادف و متضاد

ترک کردن (فعل)
leave, expatriate, defect, abnegate, relinquish, give up, pull out, disuse, desert, evacuate, give over, throw over

عازم شدن (فعل)
leave, pull out, repair, depart, be off, set off, set forth, shove off, set forward, start out

بیرون آمدن (فعل)
pull out, issue, emerge, exude, extrude, transpire, emanate

Withdraw; especially of military forces; to retreat


Synonyms: abandon, depart, evacuate, exit, get off, go, leave, retire, retreat, shove off, stop, stop participating, take off, withdraw


Antonyms: continue, persevere, start


Use coitus interrupt us as a method of birth control


Remove something from a container


Maneuver a vehicle from the side of a road onto the lane


جملات نمونه

1. Carefully pull out the centre pages.
[ترجمه ترگمان]با دقت صفحات میانی را بیرون بکشید
[ترجمه گوگل]با دقت کشیدن صفحات مرکز

2. For some inexplicable reason, the investors decided to pull out.
[ترجمه ترگمان]به دلایل نامعلومی، سرمایه گذاران تصمیم به کناره گیری گرفتند
[ترجمه گوگل]برای برخی از دلایل غیر قابل توضیح، سرمایه گذاران تصمیم به خارج شدن از

3. Suddenly all the men pull out pistols and begin blasting away.
[ترجمه ترگمان]ناگهان همه سربازان pistols را بیرون کشیدند و شروع به تیراندازی کردند
[ترجمه گوگل]ناگهان همه مردان از تپانچه خارج می شوند و شروع به انفجار می کنند

4. The circus is planning to pull out of the suburb park tomorrow morning.
[ترجمه ترگمان]این سیرک قصد دارد فردا صبح از پارک حومه شهر بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]سیرک در حال برنامه ریزی برای خروج از پارک حومه فردا صبح است

5. Don't pull out! There's something coming.
[ترجمه ترگمان]بیرون نیا! یه چیزی داره میاد
[ترجمه گوگل]بیرون بیایید چیزی وجود دارد

6. A racing injury forced Stephen Roche to pull out.
[ترجمه ترگمان]یکی از صدمات مسابقه، استفن روش را وادار به بیرون کشیدن کرد
[ترجمه گوگل]آسیب مسابقه استفان روچ را مجبور کرد تا بیرون برود

7. I don't think they are going to pull out of the deal at the last minute.
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم در آخرین لحظه از معامله فرار کنند
[ترجمه گوگل]من فکر نمی کنم آنها در آخرین لحظه از قرارداد خارج شوند

8. The militia in Lebanon has agreed to pull out of Beirut.
[ترجمه ترگمان]شبه نظامیان در لبنان توافق کرده اند که از بیروت بیرون بیایند
[ترجمه گوگل]شبه نظامیان در لبنان موافقت کرده اند که از بیروت بیرون بیایند

9. He was about to pull out to overtake the guy in front of him.
[ترجمه ترگمان]می خواست بیرون بکشد تا به طرف مقابل او برسد
[ترجمه گوگل]او در حال آماده شدن برای فرار از مرد در مقابل او بود

10. New Zealand police vowed yesterday to pull out all the stops to find the killer.
[ترجمه ترگمان]پلیس نیوزیلند دیروز قول داد که تمام تلاش ها برای یافتن قاتل را انجام دهد
[ترجمه گوگل]پلیس نیوزیلند دیروز تأکید کرد که تمام تلاش خود را برای یافتن قاتل بیرون می کشد

11. The train began to pull out of the station-then suddenly shuddered to a halt.
[ترجمه ترگمان]قطار از ایستگاه خارج شد - سپس ناگهان متوقف شد
[ترجمه گوگل]قطار شروع به خروج از ایستگاه کرد و سپس به طور ناگهانی به توقف متوقف شد

12. Don't forget to indicate before you pull out.
[ترجمه ترگمان]یادت نره قبل از اینکه بیای بیرون، نشون بدی
[ترجمه گوگل]فراموش نکنید قبل از اینکه بیرون بیایید نشان دهید

13. The World Bank should pull out of the project.
[ترجمه ترگمان]بانک جهانی باید از این پروژه خارج شود
[ترجمه گوگل]بانک جهانی باید از این پروژه خارج شود

14. They are trying to pull out of the agreement.
[ترجمه ترگمان]آن ها می کوشند تا از این توافق خارج شوند
[ترجمه گوگل]آنها در حال تلاش برای خارج شدن از توافق هستند

15. David had to pull out of the Championships when his horse went lame.
[ترجمه ترگمان]وقتی اسبش چلاق شد، دیوید مجبور شد از ماشین بیرون بکشد
[ترجمه گوگل]دیوید مجبور شد که از مسابقات قهرمانی بیرون بیاید، وقتی که اسبش لنگ شد

16. There's a pull-out on hair care in next week's issue.
[ترجمه ترگمان]یک کشش در زمینه مراقبت از مو در مساله هفته بعد وجود دارد
[ترجمه گوگل]در هفته آینده، مراقبت از مو در حال گسترش است

17. The general ordered a pull-out from the area.
[ترجمه ترگمان]ژنرال دستور خروج از این ناحیه را صادر کرد
[ترجمه گوگل]به طور کلی دستور داد خروج از منطقه

18. The pull-out of troops will begin soon.
[ترجمه ترگمان]خروج نیروها به زودی آغاز خواهد شد
[ترجمه گوگل]خروج نیروهای نظامی به زودی آغاز خواهد شد

19. With the half-stepping excitation scheme, for example, the pull-out torque is predicted precisely from the d. c. and fundamental current components.
[ترجمه ترگمان]برای مثال، با طرح تحریک نیم گام، گشتاور بیرون کشیدن دقیقا از d پیش بینی می شود پ و اجزای بنیادی فعلی
[ترجمه گوگل]به عنوان مثال، با استفاده از طرح تحریک نیمه پله، گشتاور کششی دقیقا از د پیش بینی می شود ج و اجزای موجود اساسی

20. There are no separate, pull-out special education classes here.
[ترجمه ترگمان]در اینجا هیچ کلاس های آموزشی خاصی وجود ندارد
[ترجمه گوگل]در اینجا کلاسهای آموزشی ویژه ای وجود ندارد

21. The pull-out cutlery drawer can be lifted out for easy unloading.
[ترجمه ترگمان]یه کشوی کارد و چنگال برای خالی کردن خالی میشه
[ترجمه گوگل]برای کشیدن آسان، می توان کشوی جداول کاردستی را کشید

22. Some have side-mounted pullout sections; park the vehicle, flip a few latches and presto, instant living room.
[ترجمه ترگمان]برخی از آن ها بخش های خارج از بخش را دارند؛ وسیله نقلیه را پارک کنید، چند کودک latches و پرستو و یک اتاق نشیمن فوری را روشن کنید
[ترجمه گوگل]برخی از بخش های خروجی جانبی دارند پارک خودرو، تلنگر چند لبه و پرستو، اتاق نشیمن فوری

23. If the switching angle is not optimised at any operating speed then the motor torque is less than the pull-out torque.
[ترجمه ترگمان]اگر زاویه تغییر در هر سرعت عملیاتی بهینه نشده باشد، گشتاور موتور کم تر از گشتاور کشش است
[ترجمه گوگل]اگر زاویه تعویض در هر سرعت عملیاتی بهینه نشده باشد، گشتاور موتور کمتر از گشتاور کششی است

24. Consider open or pull-out shelves or add towel racks or low shelves.
[ترجمه ترگمان]قفسه های باز یا بیرون را در نظر بگیرید و یا قفسه های خشک و یا قفسه های پایینی را اضافه کنید
[ترجمه گوگل]قفسه های باز یا کششی را در نظر بگیرید یا قفسه های حوله یا قفسه های کم را اضافه کنید

25. Although large switching angles must be used to attain high pull-out rates, these angles are inappropriate for low-speed operation.
[ترجمه ترگمان]اگر چه زوایای سوییچینگ بزرگ باید برای رسیدن به نرخ های تخلیه بالا مورد استفاده قرار گیرند، این زوایا برای عملیات با سرعت پایین مناسب نیستند
[ترجمه گوگل]اگر چه زاویه های سوئیچینگ بزرگ باید برای به دست آوردن نرخ بالا کشیدن استفاده شود، این زاویه ها برای عملیات کم سرعت نامناسب است

26. The Euro pull-out completed the most dramatic day in politics since Mrs Thatcher was toppled.
[ترجمه ترگمان]از زمانی که خانم تا چر سرنگون شد، کشش یورو بیش ترین روز را در سیاست به پایان رساند
[ترجمه گوگل]پس از آنکه خانم تاچر سرنگون شد، روز یورو در سیاست به پایان رسید

27. Picture, page 4 Rethink call from Tory peers follows banks' pull-out Minister in corner over student loans.
[ترجمه ترگمان]تصویر، صفحه ۴ Rethink از اعضای حزب محافظه کار در پی وام گرفتن از بانک ها در گوشه و کنار وام های دانشجویی به دنبال آن هستند
[ترجمه گوگل]تصویر، صفحه 4 مخاطبان مجددا از همتایان توری پیروی می کنند، وزیر امور خارجه بانکی در حال عبور از وام های دانشجویی است

28. Inexpensive wire frames and pull-out baskets do away with conventional chests of drawers; all available in cool white or chic black.
[ترجمه ترگمان]قالب های سیمی Inexpensive و سبدهای بیرون کشیدن با صندوق های معمولی از کشوها خارج می شوند؛ همه در لباس های سرد سفید یا شیک موجود هستند
[ترجمه گوگل]جعبه های ارزان قیمت و سبدهای کشویی از سواحل معمولی استفاده می کنند همه در سیاه و سفید سرد یا شیک موجود است

29. Some seem to have simply added a pull-out keyboard tray to the armoire / entertainment center and renamed it a computer cabinet.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که برخی به سادگی یک سینی صفحه کلید را به مرکز سرگرمی \/ سرگرمی اضافه کرده و آن را به یک کابینت کامپیوتر تغییر داده اند
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد بعضی به سادگی یک سینی صفحه کلید کشویی را به مرکز armoire / entertainment مرکز اضافه کرده و آن را به یک کابینت کامپیوتر تبدیل کرده است

پیشنهاد کاربران

از چیزی صرف نظر کردن.

لاین عوض کردن
توقف کردن

Pulled out the ring and said Mary me juliet.

مرخص کردن

بیرون کشیدن

فائق آمدن بر مشکلات - پشت سر گذاشتن مشکلات Pull out the problems

انتخاب کردن

از لاینی به لاین دیگه رفتن در خیابان

بیرون کشیدن چیزی از زمین

عازم شدن
انجام دادن

اسم کسی رو از جعبه قرعه کشی بیرون آوردن

● وارد جاده شدن
●اقدام به سبقت کردن
● رفتن و ترک ایستگاه ( در مورد قطار
●دست کشیدن

کشیدن چیزی

لایی کشیدن تو رانندگی
اقدام به سبقت کردن

بیرون آوردن

از کنار جاده در اومدن/از کنار جاده وارد جاده شدن/بیرون اومدن

خروج

کاهنده

و همچنین از ریل خارج شدن قطار

بیرون کشیدن، کنار کشیدن، عقب نشینی کردن

کندن

برداشت، برداشت وجه

درچکانش ( تزریق )

IT has also got wheels that you can PULL OUT
این چرخ دارد تا بتونی رو زمین بکشید

در آ وردن.
Let's pull out your grades


بیرون کشیدگی

( در رانندگی/چیزی ) پیش افتادن

خارج کردن. عزیمت کردن. ترک کردن

بیرون کشیدن

از سایت ما دیدن فرمایید. www. hexpod. ir

کشیدن مو

She pulled out the drawer
اون ( کشوی ) دراور رو بیرون کشید

عازم/ راهی شدن
When we pull out tomorrow, why don't ?we just tell him we're quitting

راه افتادن
before we pull out
قبل اینکه راه بیفتیم

بیرون کشیدن چیزی یا کسی مثلا بیرون کشیدن کسی از رودخانه یا وسیله ای از داخل کیف
خارج شدن یا خارج کردن یا کناره گیری کردن از مشارکت در انجام کاری
خارج کردن کسی چیزی از یک موقعیت بد یا مکانی خطرناک
به راه افتادن قطار از ایستگاه

توقف کردن
متوقف شدن

اسلحه کشیدن

بخش جداشدنی روزنامه یا مجله

کناره گیری
بیرون آمدن
ترک کردن

A pullout motor
موتور الکتریکی وامانده زیر بار ( گشتاور بار نمیتواند تامین کند. )

pull out ( حمل‏ونقل هوایی )
واژه مصوب: فروخیز
تعریف: خروج از حالت شیرجه و بازگشت به حالت پرواز تراز یا اوج‏گیری


کلمات دیگر: