کلمه جو
صفحه اصلی

prophecy


معنی : رسالت، پیش گویی، غیب گویی، نبوت، ابلاغ
معانی دیگر : (تحت الهام خداوند) پیشگویی، پیش نمایی پیامبرانه، وحی، آینده نگری، پیش بینی، آنچه که پیش بینی شده، پیغمبری، ابلاه

انگلیسی به فارسی

غیبگویی، نبوت، پیغمبری، پیشگویی، رسالت، ابلاغ


رسالت، نبوت، پیش گویی، ابلاغ، غیب گویی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
حالات: prophecies
(1) تعریف: a prediction or admonition, esp. when uttered by one considered to be a divine agent or prophet.
مترادف: divination, prediction
مشابه: admonition, augury, forecast, oracle, prevision, warning

(2) تعریف: the collective sayings of such a person.
مشابه: doctrine, teaching, tenet

(3) تعریف: an act of foretelling, or the ability to foretell.
مترادف: foresight, foretelling, prediction, prevision
مشابه: clairvoyance, crystal gazing, foreknowledge, fortunetelling, palmistry, precognition, prescience, second sight

• prediction, forecast
a prophecy is a statement that something will happen or will become true in the future.

مترادف و متضاد

رسالت (اسم)
apostolate, prophecy

پیش گویی (اسم)
prophecy, augury, divination, prediction, prognostication, oracle, omen

غیب گویی (اسم)
prophecy, divination

نبوت (اسم)
prophecy

ابلاغ (اسم)
signification, prophecy

prediction


Synonyms: apocalypse, augury, cast, divination, forecast, foretelling, oracle, presage, prevision, prognosis, prognostication, revelation, second sight, soothsaying, vision


جملات نمونه

1. the prophecy of the blind old man was fulfilled
پیش بینی پیرمرد کور درست درآمد.

2. a self-fulfilling prophecy
پیشگویی ناگزیرساز

3. Apollo was the Greek god of the arts, prophecy, medicine and light.
[ترجمه ترگمان]اپولو خدای یونانی هنر، پیشگویی، دارو و نور بود
[ترجمه گوگل]آپولو یونانی خدای هنر، نبوت، پزشکی و نور بود

4. He seemed to have the gift of prophecy.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسید که استعداد پیشگویی دارد
[ترجمه گوگل]به نظر می رسید هدیه ای از نبوت است

5. Macbeth believed the witches' prophecy about his future.
[ترجمه ترگمان]مکبث عقیده جادوگران را درباره آینده اش باور کرد
[ترجمه گوگل]مکبث اعتقاد به پیشگویی جادوگران درباره آینده اش بود

6. The prophecy that David would become king was fulfilled .
[ترجمه ترگمان]پیشگویی که دیوید به پادشاه تبدیل می شد تحقق یافته بود
[ترجمه گوگل]نبوت که داوود تبدیل به پادشاه شد، انجام شد

7. She was believed to have the gift of prophecy.
[ترجمه ترگمان]او معتقد بود که استعداد پیشگویی دارد
[ترجمه گوگل]اعتقاد بر این بود که او هدیه ای از نبوت است

8. The poem contains a bleak prophecy of war and ruin.
[ترجمه ترگمان]این شعر حاوی یک پیشگویی غم انگیز از جنگ و نابودی است
[ترجمه گوگل]این شعر حاوی نبوت غم انگیز جنگ و ویرانی است

9. A prophet made a prophecy that the kingdom would fall.
[ترجمه ترگمان]یک پیغمبر، پیشگویی کرد که سلطنت از آن سقوط خواهد کرد
[ترجمه گوگل]پیامبر پیشگویی کرد که پادشاهی سقوط خواهد کرد

10. She had the gift of prophecy.
[ترجمه ترگمان]اون استعداد پیشگویی داشت
[ترجمه گوگل]او هدایتی از نبوت را داشت

11. It's a self-fulfilling prophecy : expect things to go wrong, and they probably will.
[ترجمه ترگمان]این یک پیشگویی خودخواهانه است: انتظار داشته باشید که چیزها غلط شوند، و احتمالا این کار را خواهند کرد
[ترجمه گوگل]این یک پیشگویی پرخاشگرانه است و انتظار دارد همه چیز به اشتباه برسد و احتمالا خواهد بود

12. Her prophecy was proved to be correct.
[ترجمه ترگمان]پیشگویی او درست بود
[ترجمه گوگل]نبوت او ثابت شد که درست است

13. There was a ghastly self-fulfilling prophecy about such sessions.
[ترجمه ترگمان]پیشگویی وحشتناکی در این قبیل جلسات وجود داشت
[ترجمه گوگل]در مورد چنین جلساتی یک پیشگویی خودآزادی شنیده شد

14. Whether it came through prophecy, or perhaps through private prayer, we do not know.
[ترجمه ترگمان]چه از طریق پیشگویی آمده باشد، یا شاید از طریق دعای خصوصی، نمی دانیم
[ترجمه گوگل]ما آن را از طریق نبوت و یا شاید از طریق نماز خصوصی نمی دانیم

15. A prophecy was given which pictured a smartly dressed young man in a zip-up leather jacket.
[ترجمه ترگمان]پیشگویی شده بود که یک مرد جوان خوش پوش را در یک کت چرمی زیپ دار تصویر کرده بود
[ترجمه گوگل]یک پیشگویی داده شد که یک مرد جوان با هوشمندانه لباس پوشیدنی را در یک ژاکت چرمی زیپ پوشانده است

the prophecies of the prophet

پیشگویی‌های پیامبر


The prophecy of the blind old man was fulfilled.

پیش‌بینی پیرمرد کور درست درآمد.


پیشنهاد کاربران

prophecy ( noun ) = پیشگویی، پیشبینی

مثال :
the brilliant student fulfilled his teacher's prophecy that he would be a successful doctor.
این دانش آموز با استعداد پیشگویی معلم خود مبنی بر اینکه او یک پزشک موفق خواهد بود را برآورده کرد.

اینده نگری


کلمات دیگر: