کلمه جو
صفحه اصلی

go downhill


بد شدن، منحط شدن، زوال یافتن

انگلیسی به انگلیسی

• decrease in quality, deteriorate

جملات نمونه

1. After his wife died, his health started to go downhill.
[ترجمه A.C.E] بعد از اینکه زنش مرد وضع سلامتی او بدتر و بدتر شد.
[ترجمه ترگمان]پس از مرگ همسرش، سلامتی او شروع به رفتن به سرازیری کرد
[ترجمه گوگل]پس از مرگ همسرش، سلامت او شروع به افتادن کرد

2. When things started to go downhill, Kyle began looking for another job.
[ترجمه A.C.E] وقتی اوضاع شروع کرد به بدترشدن، کایل شروع کرد به پیدا کردن یک کار جدید.
[ترجمه ترگمان]وقتی همه چیز شروع به سرازیری کرد، (کایل)شروع به جستجوی کار دیگری کرد
[ترجمه گوگل]زمانی که همه چیز شروع به رفتن کرد، کایل شروع به دنبال کار دیگری کرد

3. After that, things started to go downhill.
[ترجمه A.C.E] بعد از آن همی چیز شروع به بدتر شدن کرد.
[ترجمه ترگمان]بعد از آن، همه چیز شروع به پایین رفتن از تپه کرد
[ترجمه گوگل]پس از آن، همه چیز شروع به پایین رفتن کرد

4. But then these efforts began to go downhill.
[ترجمه ترگمان]اما پس از آن این تلاش ها شروع به پایین رفتن از تپه کردند
[ترجمه گوگل]اما پس از آن این تلاش ها شروع به پایین رفتن کردند

5. You can't go downhill in a boat.
[ترجمه ترگمان]تو نمی تونی توی قایق به پایین بری
[ترجمه گوگل]شما نمیتوانید در قایق سوار شوید

6. He's really starting to go downhill. In and out of the hospital.
[ترجمه ترگمان]او واقعا شروع به پایین رفتن از تپه می کند داخل و خارج بیمارستان
[ترجمه گوگل]او واقعا شروع به سقوط کرده است داخل و خارج از بیمارستان

7. Do you definitely want to go downhill?
[ترجمه ترگمان]تو واقعا می خوای بری بالای تپه؟
[ترجمه گوگل]آیا قطعا میخواهید به سراشیبی بروید؟

8. If the crucial links are missing, things go downhill rapidly.
[ترجمه ترگمان]اگر پیوندهای حیاتی وجود نداشته باشند، همه چیز به سرعت پایین می رود
[ترجمه گوگل]اگر پیوندهای حیاتی از بین رفته باشند، همه چیز به سرعت در حال سقوط است

9. Things go downhill from there and they eventually break up.
[ترجمه ترگمان]همه چیز از آنجا سرازیر می شود و بالاخره از هم جدا می شوند
[ترجمه گوگل]چیزهایی که از آنجا بیرون می آیند و در نهایت شکست می خورند

10. He's really starting to go downhill.
[ترجمه ترگمان]اون واقعا داره از تپه پایین میاد
[ترجمه گوگل]او واقعا شروع به سقوط کرده است

11. Why did everything only go downhill?
[ترجمه ترگمان]چرا همه چی خراب شد؟
[ترجمه گوگل]چرا همه چیز فقط به پایین افتاد؟

12. This part of the town used to be fashionable, but it's starting to go downhill.
[ترجمه ترگمان]این قسمت از شهر عادت داشت که مد روز باشد، اما شروع به پایین رفتن می کند
[ترجمه گوگل]این قسمت از شهر مد روز بود، اما شروع به رفتن به پایین

13. Nora guessed that if there was a fox in there and if it broke, it would seek first to go downhill.
[ترجمه ترگمان]نو را حدس زده بود که اگر آنجا یک روباه بود و اگر هم می شکست، اول از تپه سرازیر می شد
[ترجمه گوگل]نورا حدس زد که اگر یک روباه در آن وجود داشته باشد و اگر شکست خورده باشد، اول به دنبال رفتن به پایین است

14. Monta o accuses the city of deliberately forcing the neighborhood to go downhill, the better to justify a future land grab.
[ترجمه ترگمان]monta، شهر را به عمد وادار می کند تا این محله را وادار به رفتن به پایین تپه کند، بهتر است که یک برداشت زمین آینده را توجیه کند
[ترجمه گوگل]مونتا، شهری را متهم می کند که به طور عمدی محله ها را به سمت پایین حرکت می دهد و بهتر است که زمین های آینده را توجیه کند

15. AFTER RIDING up to the highest point of our right flank, Prince Bagration began to go downhill, where a continuous roll of musketry was heard and nothing could be seen for the smoke.
[ترجمه ترگمان]شاهزاده باگراتیون پس از آنکه به بالاترین نقطه جناح راست ما رسید، از تپه سرازیر شد و در آنجا صدای شلیک تفنگ ها شنیده شد و هیچ چیز دیده نمی شد
[ترجمه گوگل]پس از رانندگی تا بالاترین نقطه سمت راست ما شاهزاده Bagration شروع به رفتن به پایین، جایی که یک رول پیوسته از موشکی شنیده شده و هیچ چیز برای دود دیده نمی شود

پیشنهاد کاربران

رو به زوال رفتن ، در سرازیری افتادن

سرازیری رفتن ، پسرفت کردن

رو به بدتر شدن، رو به خرابی و ویرانی رفتن.
بعد از اون همه چیز
رو به بدتر شدن رفت

بدتر شدن، در سرازیری افتادن

قبلا خوب بوده ولی دیگه نیست، افت کردن

رو به افت، رو به پسرفت

فرسوده شدن
رو به وخامت رفتن
کیفیت خود را از دست دادن
خراب شدن
فاسد شدن
بدتر شدن در کیفیت و سلامتی و غیره


کلمات دیگر: