کلمه جو
صفحه اصلی

unpatriotic

انگلیسی به فارسی

بی نظیری


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: combined form of patriotic.

• not exhibiting love of one's country, not inspired by patriotism

جملات نمونه

1. It's grotesque to portray peace campaigners as unpatriotic.
[ترجمه ترگمان]برای به تصویر کشیدن مبارزان صلح به عنوان یک unpatriotic مضحک است
[ترجمه گوگل]این ظلم و ستم برای نشان دادن مبارزان صلح به عنوان غیرقانونی است

2. Some Republicans are trying to stamp him as unpatriotic.
[ترجمه ترگمان]برخی از جمهوری خواهان در تلاش هستند تا او را به عنوان unpatriotic در نظر بگیرند
[ترجمه گوگل]بعضی از جمهوریخواهان سعی دارند او را به عنوان غیرقانونی قلمداد کنند

3. Now I am not unpatriotic, and I want to do my bit in this great movement.
[ترجمه ترگمان]اکنون من unpatriotic نیستم، و می خواهم در این حرکت بزرگ کمی انجام دهم
[ترجمه گوگل]در حال حاضر من نجیب زاده نیستم، و من می خواهم در این جنبش بزرگ بیت خود را انجام دهم

4. Well then, let us declare it unpatriotic to talk about it.
[ترجمه ترگمان]خوب، پس اجازه بدهید در این باره صحبت کنیم
[ترجمه گوگل]خوب، پس بگذارید آن را غیرقانونی اعلام کنیم تا درباره آن صحبت کنیم

5. Liberal policy was unpatriotic because it recognised other national interests and threatened dissolution of the empire.
[ترجمه ترگمان]سیاست لیبرال به خاطر اینکه منافع ملی دیگری را به رسمیت می شناخت و تهدید به انحلال امپراطوری را تهدید می کرد، unpatriotic بود
[ترجمه گوگل]سیاست لیبرال غیرقانونی بود زیرا دیگر منافع ملی را به رسمیت شناخت و موجب انحلال امپراتوری شد

6. If it was unpatriotic to question the government, we d still be English!
[ترجمه ترگمان]اگر برای سوال کردن از دولت وجود نداشته باشد، ما هنوز انگلیسی خواهیم بود!
[ترجمه گوگل]اگر دولت غیرممکن به نظر می رسید، ما هنوز انگلیسی هستیم!

7. In the US, avoiding taxes has been dubbed unpatriotic.
[ترجمه ترگمان]در ایالات متحده، از مالیات اجتناب می شود
[ترجمه گوگل]در ایالات متحده، اجتناب از مالیات نامتقارن است

8. Call me unpatriotic, call me pessimistic, but it will not change this sad truth.
[ترجمه ترگمان]با من تماس بگیرید، unpatriotic کنید، مرا بدبین خطاب کنید، اما این حقیقت غم انگیز را تغییر نخواهد داد
[ترجمه گوگل]به من ناسپتی نگویید، به من بدبینانه گوش کنید، اما این حقیقت غم انگیز را تغییر نخواهد داد

9. Damned! You unpatriotic flunky, get ready for your death!
[ترجمه ترگمان]! لعنتی تو هم flunky، برای مرگت آماده شو
[ترجمه گوگل]لعنتی! شما نجیب زاده بیگانه، آماده برای مرگ خود را!

10. The speaker is not protesting against the unpatriotic adulation of foreigners.
[ترجمه ترگمان]سخنگو در برابر چاپلوسی unpatriotic بیگانگان معترض نیست
[ترجمه گوگل]سخنران اعتراضی علیه غرور غیرقانونی خارجی ها ندارد

11. The faction never won a majority, but the party was increasingly circumspect in appearing unpatriotic.
[ترجمه ترگمان]این حزب هرگز اکثریت را به دست نیاورد، اما این حزب به طور فزاینده ای در مقابل ظاهر شدن به عنوان unpatriotic عمل می کند
[ترجمه گوگل]این جناح هرگز اکثریت را به دست نیاورد، اما حزب به طور فزاینده ای در ظاهر بی نظیر ظاهر شد

12. The liberal press was said to be unjust, unfair and unpatriotic and deserved to be closed down.
[ترجمه ترگمان]گفته می شود که مطبوعات لیبرال ناعادلانه، ناعادلانه و unpatriotic و سزاوار تعطیلی هستند
[ترجمه گوگل]گفته شد که مطبوعات لیبرال ناعادلانه، غیرمنصفانه و غیرقانونی بوده و سزاوار بسته شدن است

13. Rape is widespread. Well then, let us declare it unpatriotic to talk about it.
[ترجمه ترگمان]تجاوز گسترده است خوب، پس بگذارید آن را به عنوان unpatriotic بیان کنیم تا در مورد آن صحبت کنیم
[ترجمه گوگل]تجاوز به عنف گسترده است خوب، پس بگذارید آن را غیرقانونی اعلام کنیم تا درباره آن صحبت کنیم

14. Many Nepalis regard criticism of the kumari as treasonous and unpatriotic.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از مردم نسبت به the به عنوان treasonous و unpatriotic انتقاد می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از نپالی ها انتقاد از کوماری را به عنوان خیانت و غیرقانونی بیان می کنند

پیشنهاد کاربران

Not loving your country, not loyal to your country

بی توجه به میهن

ضد میهنی، ضد مذهبی، غیر مذهبی، غیر طبیعی، ناهنجار

خائن

بی وطن


کلمات دیگر: