کلمه جو
صفحه اصلی

diluted


معنی : ابکی
معانی دیگر : رقیق کردن، ابکی کردن

انگلیسی به فارسی

رقیق شده، ابکی


انگلیسی به انگلیسی

• made thinner or weaker by addition of water; made fainter; reduced in strength

مترادف و متضاد

ابکی (صفت)
watery, dilute, washy, diluted, soupy, wishy-washy

جملات نمونه

1. diluted milk
شیر رقیق شده،شیر آبکی (یا آبناک)

2. a diluted kind of democracy
نوعی مردم سالاری بی آب و رنگ

3. we should not allow our educational standards to become diluted
نباید اجازه دهیم معیارهای آموزشی ما دچار ضعف شوند.

4. The quality of the book is diluted by the bad writing.
[ترجمه ترگمان]کیفیت کتاب با نوشته های بد رقیق شده است
[ترجمه گوگل]کیفیت کتاب توسط نوشتن بد ریز شده است

5. I diluted the paint with a little oil.
[ترجمه ترگمان]رنگ را با کمی روغن کم کردم
[ترجمه گوگل]رنگ من با روغن کمی رقیق شد

6. She diluted the milk with water.
[ترجمه ترگمان]او شیر را با آب رقیق کرد
[ترجمه گوگل]او شیر را با آب رقیق کرد

7. The barsh colours of the painting diluted in the strong light.
[ترجمه ترگمان]رنگ های barsh رنگ نقاشی در نور قوی رقیق شدند
[ترجمه گوگل]رنگهای رنگی نقاشی که در نور قوی رقیق شده اند

8. His proposal was diluted by the lack of support from the Security Council.
[ترجمه ترگمان]پیشنهاد او با عدم حمایت شورای امنیت رقیق شد
[ترجمه گوگل]پیشنهاد او توسط عدم پشتیبانی شورای امنیت ریشه کرد

9. The nurse diluted the drug with saline water.
[ترجمه ترگمان]پرستار با آب شور این دارو را رقیق کرد
[ترجمه گوگل]پرستار دارو را با آب نمک رقیق می کند

10. For each study the aliquot was further diluted in 0. 9% NaCl solution.
[ترجمه ترگمان]برای هر مطالعه، aliquot بیشتر در صفر رقیق شد % ۹ محلول NaCl
[ترجمه گوگل]برای هر مطالعه، آلیکوت بیشتر در محلول 9٪ NaCl رقیق شد

11. When nothing else happened disappointment diluted her excitement.
[ترجمه ترگمان]پس از آن که دیگر هیچ چیز نا امیدی برایش باقی نمانده بود، هیجان او را بر هم زد
[ترجمه گوگل]هنگامی که هیچ چیز دیگر اتفاق افتاد ناامیدی ریزش هیجان خود را

12. Sodium nitrite is dissolved in distilled water and diluted to volume.
[ترجمه ترگمان]سدیم نیتریت در آب مقطر حل می شود و به حجم رقیق می شود
[ترجمه گوگل]نیتریت سدیم در آب مقطر حل شده و حجم آن رقیق می شود

13. This solution is then diluted further for use.
[ترجمه ترگمان]سپس این راه حل برای استفاده بیشتر رقیق شد
[ترجمه گوگل]سپس این محلول برای استفاده مجدد رقیق می شود

14. The right is further diluted because licences are available as of right during the last five years.
[ترجمه ترگمان]این حق بیشتر رقیق است زیرا مجوزها در طول پنج سال گذشته در دسترس هستند
[ترجمه گوگل]حق رقیق تر است زیرا مجوزها در 5 سال گذشته به درستی در دسترس هستند

پیشنهاد کاربران

پیش پا افتاده

رقیق

Use water to make it weak

تقلیل شده ( سود هر سهم )

کم رنگ، کم جان، کم رمق

اضافه کردن

تقلیل یافته


کلمات دیگر: