1. play catch-up (ball)
(امریکا- در مسابقات) کوشیدن برای رسیدن به یا جلو زدن از حریف
2. You walk on and I'll catch up with you later.
[ترجمه طاهره] تو برو و من بعدا خودم رو میرسونم بهت
[ترجمه ترگمان]تو راه میری و من بعدا میام پیشت
[ترجمه گوگل]شما راه می روید و بعدا با شما خواهم بود
3. I ran after her and managed to catch up with her.
[ترجمه ترگمان]به دنبالش دویدم و سعی کردم به او برسم
[ترجمه گوگل]من بعد از او فرار کردم و موفق شدم با او روبرو شویم
4. I have to catch up on my sleep.
[ترجمه ترگمان]باید به خواب بروم
[ترجمه گوگل]من باید به خوابم برسم
5. He loves to catch up on the news after a trip abroad.
[ترجمه ترگمان]او دوست دارد بعد از سفر خارج از کشور خبر را بگیرد
[ترجمه گوگل]او دوست دارد بعد از سفر به خارج از کشور اخبار را بدست آورد
6. Old age and infirmity had begun to catch up with him.
[ترجمه ترگمان]پیری و سستی او را فرا گرفته بود
[ترجمه گوگل]سالخوردگی و ناتوانی با او شروع شد
7. Go on ahead. I'll catch up with you.
[ترجمه ترگمان] ادامه بده من به تو می رسم
[ترجمه گوگل]ادامه دهید من با شما موافقم
8. Will Western industry ever catch up with Japanese innovations?
[ترجمه ترگمان]آیا صنعت غرب تا به حال نوآوری های ژاپنی را تجربه کرده است؟
[ترجمه گوگل]آیا صنایع غربی با نوآوری های ژاپنی روبرو خواهند شد؟
9. I need to catch up on my office work.
[ترجمه ترگمان] باید برم دفتر کارم
[ترجمه گوگل]من باید به کار دفترم برسم
10. You'll have to work harder to catch up with the top students in your class.
[ترجمه ترگمان]باید سخت تر کار کنی تا به دانش آموزان ارشد کلاس برسی
[ترجمه گوگل]شما باید با دانش آموزان بالا در کلاس خود به سختی کار کنید
11. The late nights were beginning to catch up with her.
[ترجمه ترگمان]در این اواخر شب ها کم کم به او نزدیک می شدند
[ترجمه گوگل]اواخر شب با او شروع به تسخیر کرد
12. He just wants to rest and catch up with old friends.
[ترجمه ترگمان]اون فقط می خواد استراحت کنه و با دوستای قدیمیش حرف بزنه
[ترجمه گوگل]او فقط می خواهد استراحت کند و با دوستان قدیم دست و پنجه نرم کند
13. Drinking will catch up with you.
[ترجمه ترگمان] مشروب خوردن با تو تموم میشه
[ترجمه گوگل]نوشیدن با شما درگیر خواهد شد
14. Come over for a chat so we can catch up on each other's news.
[ترجمه ترگمان]بیایید با هم گپ بزنیم تا بتوانیم اخبار یکدیگر را ببینیم
[ترجمه گوگل]برای چت بروید تا بتوانیم اخبار یکدیگر را برآورده کنیم
15. There's still time to catch up with them.
[ترجمه ترگمان]هنوز وقت داریم که به آن ها برسیم
[ترجمه گوگل]هنوز هم برای به دست گرفتن آنها وجود دارد
16. I stopped and waited for her to catch up.
[ترجمه ترگمان]ایستادم و منتظر شدم تا او به من برسد
[ترجمه گوگل]من متوقف شدم و منتظر شدم تا او به عقب برود