1. the hotel room was lively and homey
اتاق هتل دلباز و دنج بود.
2. The restaurant has a relaxed, homey atmosphere.
[ترجمه ترگمان]این رستوران فضایی آرام و خانگی دارد
[ترجمه گوگل]رستوران دارای فضای آرام و منزل است
3. The hotel had a nice, homey atmosphere.
[ترجمه ترگمان]هتل یک فضای خانه قشنگ و خانگی داشت
[ترجمه گوگل]این هتل فضای خوبی داشت
4. We stayed at a homey bed and breakfast inn.
[ترجمه ترگمان] توی یه تخت راحت و خونه صبحانه موندیم
[ترجمه گوگل]ما در یک تختخواب و صبحانه در خانه ماندیم
5. To ensure a comfortable, homey environment, always greet new arrivals by name and ask how they are feeling.
[ترجمه ترگمان]برای اطمینان از محیط راحت و خانگی، همیشه به افراد تازه وارد برخورد کنید و از آن ها بپرسید چه احساسی دارند
[ترجمه گوگل]برای حصول اطمینان از محیط راحت و راحت، همیشه نام های جدید را با نام تازه واردان می خوانید و از آنها می خواهید که احساس کنید
6. Her homey nest has changed little since she and her husband, John, moved on to the property in 194
[ترجمه ترگمان]آشیانه زندگی او از زمانی که او و همسرش جان به سمت ملک ۱۹۴ حرکت کردند تغییر چندانی نکرده است
[ترجمه گوگل]لانه ی خانه ی او کمی تغییر کرده است، زیرا او و همسرش جان، در سال 194 به اموالشان انتقال داده اند
7. The room has a homey feel about it.
[ترجمه ترگمان]اتاق احساس راحتی دارد
[ترجمه گوگل]اتاق احساس حسادت در مورد آن دارد
8. Holy or unholy, only have one homey.
[ترجمه ترگمان] یا خدا رو شکر، فقط یه خونه خودمونی داریم
[ترجمه گوگل]مقدس یا بی شرمانه، فقط یک خانه دار
9. This homey chat between their shirt-sleeved diplomats at work.
[ترجمه ترگمان]این گفت و گوه ای خانگی بین دیپلمات های آستین بلند در محل کار
[ترجمه گوگل]این گفتگوی خانگی بین دیپلماتهای پیراهن آستین خود را در محل کار چت کنید
10. This trout recipe is served for breakfast at the inn but works well for a homey dinner.
[ترجمه ترگمان]این دستور پخت ماهی در مسافرخانه برای صبحانه مناسب است اما برای یک شام خانگی خوب کار می کند
[ترجمه گوگل]این دستور ماهی قزل آلا برای صبحانه در هتل خدمت می کند اما برای شام خوابیده خوب کار می کند
11. I made it to an on-ramp, the freeway familiar, a kind of homey feeling to the green, white-lettered signs.
[ترجمه ترگمان]من آن را به یک سراشیبی بالا بردم، بزرگراه آشنا، نوعی احساس خودمانی به رنگ سبز، با نشان های سفید
[ترجمه گوگل]من آن را به رمپ، بزرگراه آشنایی، نوعی احساس دوست داشتنی به نشانه های سبز، سفید و سفید، ساخته ام
12. Waiters and waitresses are country friendly, and the western theme is warm and homey.
[ترجمه ترگمان]Waiters و گارسون ها دوستانه کشور هستند و موضوع غربی گرم و خانگی است
[ترجمه گوگل]نگهبانان و پیشخدمت های دوستانه کشور، و موضوع غربی گرم و منزل است
13. He believes that most women already try to make their offices as homey as possible--and that even though men seem to be satisfied with plain, undecorated rooms, they appreciate office style, too.
[ترجمه ترگمان]او بر این باور است که بیشتر زنان در حال حاضر تلاش می کنند تا دفتر خود را تا حد امکان باز کنند - - و حتی اگر به نظر می رسد که مردان از اتاق های ساده و undecorated راضی باشند، از سبک اداره نیز قدردانی می کنند
[ترجمه گوگل]او معتقد است که اکثر زنان در حال حاضر سعی دارند دفاتر خود را به عنوان منزل ترتیب دهند - و حتی اگر به نظر می رسد که مردان با اتاق های ساده و غیر مسکونی راضی هستند، از سبک اداری نیز قدردانی می کنند
14. All the rooms are adorned warmly privately to endues guests with the comfortable homey feeling.
[ترجمه ترگمان]همه اتاق ها به طور خصوصی به مهمانان endues آراسته شده اند و احساس راحتی و راحتی دارند
[ترجمه گوگل]تمام اتاقها به صورت خصوصی به صورت گرانقیمت میباشند و به راحتی احساس راحتی می کنند
15. At last, the author proposed the core competency-based diversified operational strategies for Homey based on the fore-mentioned theories and Homey Group's real-life situation.
[ترجمه ترگمان]در نهایت، نویسنده استراتژی های عملیاتی متنوع diversified مبتنی بر صلاحیت برای homey براساس نظریه های ذکر شده و وضعیت زندگی واقعی گروه را مطرح کرد
[ترجمه گوگل]در نهایت، نویسنده پیشنهادات اصلی استراتژی های عملیاتی متنوعی را برای Homey مبتنی بر شایستگی مبتنی بر نظریه های ذکر شده و وضعیت واقعی زندگی خانم پیشنهاد کرد