کلمه جو
صفحه اصلی

smarmy


(انگلیس - عامیانه) چاپلوس، چاپلوسانه

انگلیسی به فارسی

(انگلیس - عامیانه) چاپلوس، چاپلوسانه


ذره ای


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
حالات: smarmier, smarmiest
• : تعریف: overly or sickeningly flattering or servile.

• excessively ingratiating, unctuous; sleek and smooth
someone who is smarmy is unpleasantly polite and flattering; an informal word.

جملات نمونه

1. The waiters'manners are always so smarmy.
[ترجمه محمدرضا شریفی] رفتار پیشخدمت ها همیشه چاپلویانه است.
[ترجمه ترگمان]همیشه مودب و مودب است
[ترجمه گوگل]پیشخدمت های معمولی همواره خیلی بدبخت هستند

2. Rick is slightly smarmy and eager to impress.
[ترجمه ترگمان]ریک کمی گیج و هیجان زده است و مشتاق است که تحت تاثیر قرار بگیرد
[ترجمه گوگل]ریک کمی مضطرب و مشتاق است که تحت تاثیر قرار بگیرد

3. Andy Williams, of course, was always smug and smarmy.
[ترجمه ترگمان]البته، اندی ویلیامز همیشه ازخودراضی و مغرور بود
[ترجمه گوگل]البته، اندی ویلیامز همواره محرمانه و مضحک بود

4. Something about his smarmy attitude makes me want to shake him so hard his collarbone breaks.
[ترجمه ترگمان]چیزی در مورد رفتار و رفتارش باعث می شود که دلم بخواهد استخوان ترقوه او بشکند
[ترجمه گوگل]چیزی درباره نگرش بدبینانه من باعث می شود او را به سختی تکان دهید

5. This is not just a smarmy pep talk but an unflinching discussion of real angst and a real adjustment process.
[ترجمه ترگمان]این فقط یک بحث تشویقی smarmy نیست، بلکه یک بحث قاطع در مورد نگرانی واقعی و یک فرآیند تنظیم واقعی است
[ترجمه گوگل]این فقط یک سخنرانی تند و تیز است و نه یک بحث غیرواقعی از ترس واقعی و یک روند سازگاری واقعی

6. I hate his smarmy compliments.
[ترجمه ترگمان]از smarmy خوشم نمی آید
[ترجمه گوگل]از تعارف ذهنی او متنفر هستم

7. Flanking him was the smarmy art dealer Vincent Faunce and my cousin Alistair.
[ترجمه ترگمان]Flanking او، فروشنده آثار هنری، وینسنت Faunce و پسر عموم آلیستر بود
[ترجمه گوگل]او در کنار او وینسنت فونس و هنرمند معروف آلیستر بود

8. Whitehead appears as a smarmy stand-up comic without the charisma or patter to carry off his narrative duties.
[ترجمه ترگمان]وایت هد به عنوان یک شخصیت برجسته ظاهر می شود، بدون the و patter برای اجرای وظایف روایت خود
[ترجمه گوگل]وایتهد به عنوان یک کمیک ایستادن وحشتناک ظاهر می شود بدون اینکه به کارریما و یا برای انجام وظایف روایت خود ناسازگار باشد

9. He fooled us with his soft smarmy ways.
[ترجمه ترگمان]اون ما رو گول زد
[ترجمه گوگل]او ما را با شیوه های سرسام آور نرم خود فریب داد

10. Oh, yeah? Yeah, I wonder why? What could smarmy letch possibly want?
[ترجمه ترگمان]اوه، آره؟ آره، موندم چرا؟ چه چیزی ممکن بود مورد علاقه اش باشد؟
[ترجمه گوگل]آه، آره؟ بله، من تعجب می کنم که چرا؟ احتمالا می خواهی چطوری ممنون باشی؟

11. Smarmy might work better, though it is difficult to bring off. It only succeeds when done in precisely the way that individual likes best.
[ترجمه ترگمان]این کار ممکن است بهتر عمل کند، اگر چه بیرون آوردن آن دشوار است این تنها زمانی موفق می شود که به طور دقیق انجام شود همان طور که فرد بهترین را دوست دارد
[ترجمه گوگل]Smarmy ممکن است بهتر کار کند، هرچند که مشکل است این تنها زمانی موفق می شود که دقیقا همان کاری را که فرد به بهترین شکل انجام می دهد انجام دهد

12. I don't think being smarmy is going to work either.
[ترجمه ترگمان]فکر نمی کنم که مورد پسند کسی باشد
[ترجمه گوگل]فکر نمیکنم دچار مشکلی هم کار کنم

13. Smarmy might work better, though it is difficult to bring off.
[ترجمه ترگمان]این کار ممکن است بهتر عمل کند، اگر چه بیرون آوردن آن دشوار است
[ترجمه گوگل]Smarmy ممکن است بهتر کار کند، هرچند که مشکل است

14. What could that smarmy letch possibly want?
[ترجمه ترگمان]این smarmy چه چیزی را می توانست داشته باشد؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی ممکن است که احتمالا می خواهم لمس اسمارت

پیشنهاد کاربران

بادمجان دور قاپ چین
پاچه خار

چاپلوسانه
a smarmy, unctuous reply

زیادی دست به قلم و اتو کشیده بودن و حرف زدن
زبون باز


کلمات دیگر: