1. Children have been routinely immunized against polio since 195
[ترجمه ترگمان]کودکان از ۱۹۵ سال تاکنون در برابر فلج اطفال واکسینه شده اند
[ترجمه گوگل]کودکان از سال 195 به طور معمول در برابر بیماری فلج اطفال واکسینه شده اند
2. Vitamin K is routinely given in the first week of life to prevent bleeding.
[ترجمه ترگمان]ویتامین K به طور معمول در اولین هفته زندگی داده می شود تا از خونریزی جلوگیری شود
[ترجمه گوگل]ویتامین K به طور معمول در هفته اول زندگی برای جلوگیری از خونریزی داده می شود
3. All adult dogs are routinely wormed at least every six months.
[ترجمه ترگمان]تمام سگ های بزرگ سال به طور معمول حداقل هر شش ماه wormed
[ترجمه گوگل]تمام سگ های بالغ به طور معمول حداقل در هر شش ماه مورد آزار قرار می گیرند
4. Any outside criticism is routinely dismissed as interference.
[ترجمه ترگمان]هر انتقاد خارجی به طور معمول به عنوان تداخل رد می شود
[ترجمه گوگل]هر گونه انتقاد خارج از کشور به طور مداوم به عنوان مداخله رد می شود
5. Dissidents were routinely arrested on trumped-up charges .
[ترجمه ترگمان]\"مخالفان\" به طور معمول در اتهامات واهی دستگیر شدند
[ترجمه گوگل]حوادث غیرمترقبه به طور مرتب به اتهام فساد دستگیر شدند
6. It is claimed that the police routinely brutalize prisoners.
[ترجمه ترگمان]ادعا می شود که پلیس به طور معمول زندانیان را بازداشت می کند
[ترجمه گوگل]ادعا شده است که پلیس به طور مرتب زندانیان را وحشیانه می کند
7. The prisoners were routinely subjected to torture.
[ترجمه ترگمان]زندانیان به طور معمول مورد شکنجه قرار می گرفتند
[ترجمه گوگل]زندانیان به طور معمول تحت شکنجه قرار گرفتند
8. This vaccine is already routinely used.
[ترجمه ترگمان]این واکسن به طور معمول مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]این واکسن در حال حاضر به طور معمول استفاده می شود
9. Visitors are routinely checked as they enter the building.
[ترجمه ترگمان]بازدید کنندگان به طور معمول هنگام ورود به ساختمان کنترل می شوند
[ترجمه گوگل]بازدیدکنندگان به طور مرتب به عنوان ورود به ساختمان چک می شوند
10. Children are routinely immunized against polio.
[ترجمه ترگمان]کودکان به طور معمول در برابر فلج اطفال واکسینه می شوند
[ترجمه گوگل]بچه ها به طور معمول در برابر فلج اطفال ایمنی می شوند
11. The mother's occupation was not routinely recorded on the birth certificate.
[ترجمه ترگمان]شغل مادر به طور معمول در گواهی تولد ثبت نشد
[ترجمه گوگل]شغل مادر به طور معمول در گواهی تولد ثبت نشد
12. The police in that country routinely brutalize prisoners.
[ترجمه ترگمان]پلیس در آن کشور به طور معمول زندانیان را محکوم می کند
[ترجمه گوگل]پلیس در آن کشور به طور مرتب زندانیان را وحشیانه می کند
13. The library routinely handles a wide variety of enquiries.
[ترجمه ترگمان]کتابخانه به طور معمول تعداد زیادی پرس و جوهای پلیس را اداره می کند
[ترجمه گوگل]کتابخانه به طور مرتب طیف وسیعی از سوالات را مدیریت می کند
14. Children are routinely tutored for hours after school.
[ترجمه ترگمان]کودکان به طور معمول ساعت ها بعد از مدرسه آموزش می بینند
[ترجمه گوگل]کودکان به طور مداوم برای ساعت ها پس از مدرسه تدریس می شوند
15. This information is now routinely available to anyone with access to a computer.
[ترجمه ترگمان]این اطلاعات در حال حاضر به طور معمول برای هر کسی که به رایانه دسترسی داشته باشد، در دسترس است
[ترجمه گوگل]این اطلاعات در حال حاضر به طور معمول برای هر کسی که با دسترسی به یک کامپیوتر در دسترس است، در دسترس است