کلمه جو
صفحه اصلی

respected

انگلیسی به فارسی

احترام، احترام گذاشتن به، محترم داشتن، بزرگداشتن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: held in honorable esteem or admiration.

(2) تعریف: receiving deferential regard, esp. for one's knowledge, power, or privileges.

• someone or something that is respected is admired and considered to be important by many people.

جملات نمونه

1. All non-violent religious and political beliefs should be respected equally.
[ترجمه گلی افجه ] تمام ادیان و سیاست های غیر خشونت امیز باید بطور مساوی مورد احترام باشند
[ترجمه ترگمان]تمام باورهای غیر خشونت آمیز مذهبی و مذهبی باید به همان اندازه مورد احترام قرار بگیرند
[ترجمه گوگل]تمام باورهای غیر مذهبی و سیاسی خشن باید به همان اندازه مورد احترام قرار گیرد

2. The old should be well respected.
[ترجمه گلی افجه ] افراد پیر باید مورد احترام باشند
[ترجمه محمد رومزی] سالمندان باید به خوبی مورد احترام قرار گیرند.
[ترجمه ترگمان]پیرمرد محترم و محترم است
[ترجمه گوگل]قدیمی باید به خوبی احترام گذاشته شود

3. Her energy and intellect are respected all over the world.
[ترجمه ترگمان]انرژی و هوش او در سراسر جهان مورد احترام است
[ترجمه گوگل]انرژی و عقل او در سراسر جهان مورد احترام است

4. He is also respected for his brilliance as an artist.
[ترجمه ترگمان]او همچنین به خاطر brilliance به عنوان یک هنرمند مورد احترام است
[ترجمه گوگل]او همچنین به خاطر زیبایی او به عنوان یک هنرمند احترام می گذارد

5. They respected diplomatic immunity as valid.
[ترجمه ترگمان]آن ها به مصونیت دیپلماتیک به عنوان معتبر احترام می گذاشتند
[ترجمه گوگل]آنها مصونیت دیپلماتیک را معتبر می دانستند

6. Darwin transformed a backward-looking organisation into a respected art school.
[ترجمه ترگمان]داروین یک سازمان رو به عقب را به یک مدرسه هنر مورد احترام تبدیل کرد
[ترجمه گوگل]داروین یک سازمان عقب مانده را به یک مدرسه هنری محترم تبدیل کرد

7. Good and bad alike respected the teacher.
[ترجمه ترگمان]خیلی خوب و بد به معلم احترام می گذاشتند
[ترجمه گوگل]خوب و بد به طور یکسان به معلم احترام می گذارند

8. A number of institutions revered and respected in earlier times have become Aunt Sally for the present generation.
[ترجمه ترگمان]تعدادی از موسسات مورد احترام و مورد احترام در زمان های گذشته برای نسل حاضر خاله جان سالی شده اند
[ترجمه گوگل]تعدادی از نهادهای مورد احترام و احترام در زمان های گذشته، عمه سللی را برای نسل حاضر تبدیل کرده اند

9. He was a respected academic and above suspicion.
[ترجمه گلی افجه ] او بدون شک یک دانشگاهی قابل احترام بود
[ترجمه ترگمان]او یک دانشگاهی معتبر و بالاتر از سو ظن بود
[ترجمه گوگل]او یک دانش آموز محترم و فوق العاده بود

10. Copernicus justified his innovation by citing respected authorities.
[ترجمه ترگمان]کوپرنیک ابداع خود را با اشاره به مقامات محترم توجیه کرد
[ترجمه گوگل]کوپرنیک نوآوری خود را با اشاره به مقامات محترم توجیه کرد

11. His actions made him universally respected.
[ترجمه ترگمان]اعمال او به صورت جهانی مورد احترام همگان قرار گرفت
[ترجمه گوگل]اقدامات او او را به طور جهانی مورد احترام قرار داد

12. She was much respected for her knowledge of herbs.
[ترجمه ترگمان]او به خاطر اطلاعاتش از گیاهان احترام زیادی قائل بود
[ترجمه گوگل]او برای دانش خود از گیاهان بسیار مورد احترام بود

13. She respected her father's last wishes and burned all his photos.
[ترجمه ترگمان]آخرین خواسته پدرش را احترام گذاشت و تمام photos را سوزاند
[ترجمه گوگل]او به خواسته های پدرش احترام گذاشت و تمام عکس هایش را سوزاند

14. He is very well respected in the business world.
[ترجمه ترگمان]او در دنیای کسب وکار بسیار محترم است
[ترجمه گوگل]او در دنیای کسب و کار بسیار محترم است

15. She is widely respected as a politician.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان یک سیاست مدار به طور گسترده ای مورد احترام است
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک سیاستمدار به طور گسترده ای احترام می گذارد

پیشنهاد کاربران

مورد احترام


با عزت، پر ارج و قرب، محترم

ارزشمند

قابل احترام

برجسته - قابل توجه

قابل اعتماد

محترم

معتبر

مورد احترام ، قابل احترام ، مورد توجه


قابل احترام ( for people )

محترم، قابل احترام، با ارزش

محترم، قابل احترام

احترام میتونه باشه


Venerable
قابل احترام


کلمات دیگر: