کلمه جو
صفحه اصلی

invented


معنی : من در اوردی

انگلیسی به فارسی

اختراع‌شده، ساخته‌شده


اختراع شده است، من در اوردی


انگلیسی به انگلیسی

• created, designed; fabricated, concocted

مترادف و متضاد

من در اوردی (صفت)
invented

جملات نمونه

1. the phoenicians invented the alphabet
فینیقی ها الفبا را اختراع کردند.

2. who has invented this machine?
این ماشین را چه کسی اختراع کرده است ؟

3. another ingenious englishman invented the weaving machine
یک مبتکر انگلیسی دیگر،ماشین بافندگی را اختراع کرد.

4. to use an invented name
نام دروغین به کار بردن

5. Swearing was invented as a compromise between running away and fighting.
[ترجمه ترگمان]Swearing به عنوان یک مصالحه بین فرار و جنگیدن اختراع شد
[ترجمه گوگل]سوگند به عنوان یک سازش بین فرار و مبارزه اختراع شد

6. The first safety razor was invented by company founder King C. Gillette in 190
[ترجمه ترگمان]اولین تیغ امنیتی توسط بنیانگذار شرکت شاه C اختراع شد Gillette در ۱۹۰
[ترجمه گوگل]اولین تیغه ایمنی توسط بنیانگذار شرکت King C Gillette در سال 190 اختراع شد

7. Laszlo Biro invented the ball-point pen.
[ترجمه ترگمان]Laszlo Biro قلم ball را اختراع کرد
[ترجمه گوگل]Laszlo Biro توپ قلم را اختراع کرد

8. He invented a new method to make bread.
[ترجمه ترگمان]او روش جدیدی برای ساختن نان اختراع کرد
[ترجمه گوگل]او روش جدیدی برای ساخت نان اختراع کرد

9. He invented the first electric clock.
[ترجمه ترگمان]او اولین ساعت برقی را اختراع کرد
[ترجمه گوگل]او اولین ساعت الکتریکی را اختراع کرد

10. She has invented a nifty little gadget for undoing stubborn nuts and bolts.
[ترجمه ترگمان]او یک ابزار بسیار زیرکانه را اختراع کرده است که مهره ها و مهره ها را درهم می شکند
[ترجمه گوگل]او یک ابزار بسیار کمی برای انهدام مهره ها و پیچ و تاب های خیره کننده اختراع کرده است

11. They invented a new method for making the grafts take.
[ترجمه ترگمان]آن ها روشی جدید برای انجام پیوند را ابداع کردند
[ترجمه گوگل]آنها یک روش جدید برای ساختن پیوند را اختراع کردند

12. He's a real person, not invented in a dream.
[ترجمه گلی افجه ] او یک فرد واقعی است نه ساخته یک رویا
[ترجمه ترگمان]او یک فرد واقعی است، نه در خواب اختراع شده است
[ترجمه گوگل]او یک فرد واقعی است، در یک رویا اختراع نشده است

13. They invented a very convincing alibi.
[ترجمه ترگمان]اونا یه بهونه قانع کننده برای متقاعد کردن اختراع کردن
[ترجمه گوگل]آنها یک آلبیبی بسیار متقاعد کننده را اختراع کردند

14. He has invented innumerable excuses, told endless lies.
[ترجمه ترگمان]او دلایل بی شمار را اختراع کرده و دروغ های بی پایان گفته است
[ترجمه گوگل]او بهانه های بی شماری را اختراع کرده است، دروغ های بی پایان را گفته است

15. He invented an electric car, but it never really caught on.
[ترجمه گلی افجه ] او یک ماشین برقی اختراع کرد اما هرگز آنرا بکار نگرفت
[ترجمه ترگمان]اون یه ماشین برقی اختراع کرد ولی اصلا گیر نکرد
[ترجمه گوگل]او یک ماشین الکتریکی را اختراع کرد، اما هرگز آن را ندیده بود

پیشنهاد کاربران

جعلی، دروغین

اختراع

اختراع کردن. چیزی را ساختن

اختراع شده

اختراع کردن، خلق کردن

اختراع کردن، ابداع کردن

اختراع نوعی صفت هم میتوان گفت

پیشنهاد دادن، ارائه دادن

ابداع

Creation_اختراع


ابداع کردن

اختراع یک شخص

من درآوردی - ساختگی - الکی

درست کردن ، اختراع کردن

کشف کردن

اختراع کردن یک چیزی

اختراعات

اختراع کردن


اختراع کردن ، ساختن

من در آوردی

اختراع کردن . ابداع کردن . درست کردن چیزی که تا حالا کسی درست نکرده

به وجود آوردن

ed جمله ما را به زمان گذشته مربوط میکنهـ
و invent به معنی اختراع هست
ولی invented به معنی اختراع شده هست

اختراع کردن. . .
کلمه ed برای زمان گذشته است. . . کلمه invent به معنای اختراع و invented ب معنای اختراع شده. در واقع invented یک simple past است.

Invented is the past of inven

اختراع کردن
ب وجود اوردن
ساختن چیزی

طراحی
دوستان وقتی کلمه اختراع نوشته شده تکراری نوشتن فایده ای داره ؟ مگر مفهوم دیگری پیشنهاد بشه

اختراع، ابداع

اختراع کردن_به وجود اوردن


کلمات دیگر: