کلمه جو
صفحه اصلی

tightly


معنی : محکم
معانی دیگر : سفت، قایم، تنگ

انگلیسی به فارسی

سفت، محکم، تنگ


محکم


انگلیسی به انگلیسی

قید ( adverb )
• : تعریف: in a firm, close, or secure way.

- The scarf was wrapped too tightly around her neck.
[ترجمه ترگمان] روسری به دور گردنش پیچیده شده بود
[ترجمه گوگل] روسری در اطراف گردن او بیش از حد محکم بسته شده بود

• firmly
tightly- is used with past participles to form adjectives that describe how closely or how firmly something is done.

مترادف و متضاد

محکم (قید)
firmly, tightly, stoutly

جملات نمونه

1. a tightly filled suitcase
چمدانی که در آن خیلی چیز چپانده اند

2. strain the canvas tightly over the frame
کرباس نقاشی را تنگ روی چارچوب بکش.

3. green plants sweat when tightly packed
اگر گیاهان سبز تنگ کنار هم جا داده شوند عرق می کنند.

4. he tied the tape tightly around the box
نوار را محکم دور جعبه بست.

5. she clutched her baby tightly in her arms
او بچه اش را محکم در بغل نگهداشت.

6. she laced the corset tightly around her waist
شکم بند خود را محکم دور کمر خود بست.

7. she nursed her baby tightly in her arm
او کودک خود را تنگ در آغوش گرفت.

8. shut the bottle top tightly
در بطری را کیپ کن.

9. although i am old, hold me tightly in your arms for one night. . .
گرچه پیرم تو شبی سخت در آغوشم گیر. . .

10. though i am old, hold me tightly in your arms one night
گر چه پیرم تو شبی سخت در آغوشم گیر

11. She held the money tightly in her fist.
[ترجمه ترگمان]پول را محکم در مشتش می فشرد
[ترجمه گوگل]او پولش را در مشت خود نگه داشت

12. A baby monkey clasps its mother's fur tightly.
[ترجمه ترگمان]یک میمون بچه را محکم فشار می دهد
[ترجمه گوگل]یک میمون کوچک محکم خیس مادر خود را می پوشاند

13. She clasped her bag tightly as she walked through the crowd.
[ترجمه ترگمان]همچنان که از میان جمعیت می گذشت، کیفش را محکم به هم فشرد
[ترجمه گوگل]او در حالی که از طریق جمعیت راه می رفت، محکم بسته شد

14. The girl held her father's hand tightly.
[ترجمه ترگمان]دختر دست پدرش را محکم گرفته بود
[ترجمه گوگل]دختر دست تنگ پدرش را نگه داشت

15. She held him tightly to her bosom.
[ترجمه ترگمان]او را محکم در آغوش گرفت
[ترجمه گوگل]او را محکم به آغوش او نگه داشت

16. She fastened her belt tightly around her waist.
[ترجمه ترگمان]کمربند او را محکم دور کمرش بست
[ترجمه گوگل]او کمربند خود را به سختی در اطراف کمر قرار داد

17. She held her little bundle tightly in her arms.
[ترجمه ترگمان]دسته ای کوچکش را محکم در بازوهایش گرفته بود
[ترجمه گوگل]او کمربند کمی خود را در آغوش او نگه داشته است

پیشنهاد کاربران

قاطعانه، بصورت قاطع

قطعا

شدیداً

فشرده

( به طور/به صورت ) تنگاتنگ

سفت و سخت

به طرز تنگاتنگی

بطور سفت و سخت

The site's boundaries were tightly drawn by the Department of the Environment

قاطعانه، قطع و یقین
Their stories are tightly connected to the Australian outback and its plants and animal inhabitants
داستان های اونا قطع و یقین به نقاط دورافتاده استرالیا و گیاهان و جانوران ساکن در آن مرتبط است.

کامل و از نزدیک

محکم
Hold tightly

به طور محکم

جدی


کلمات دیگر: