کلمه جو
صفحه اصلی

sparring

انگلیسی به فارسی

اسپارینگ، مشاجره کردن


انگلیسی به انگلیسی

• act of fighting with blows (as in boxing practice); quarreling

جملات نمونه

1. He broke his nose while sparring with Vega.
[ترجمه ترگمان]وقتی داشت با \"وگا\" تمرین می کرد دماغش رو شکوند
[ترجمه گوگل]او در حالی که در حال چرخش با وگا بود، بینی خود را شکست

2. He was an old political sparring partner of mine.
[ترجمه ترگمان]او هم کار من بود
[ترجمه گوگل]او یک شریک قدیمی منفرد سیاسی بود

3. The old political sparring partners are now firm friends.
[ترجمه ترگمان]حالا شرکای سیاسی پیر هم اکنون با هم دوست هستند
[ترجمه گوگل]شرکای سیاسی قدیمی که اکنون در حال ساخت هستند، اکنون دوستان خوبی هستند

4. He pulled his punches to avoid hurting his sparring partner.
[ترجمه ترگمان]اون مشت هاش رو بیرون کشید تا از دست همکارش فرار نکنه
[ترجمه گوگل]او مشت زدگی های خود را برای جلوگیری از آسیب زدن به شریک اسپارینگ خود را کشیده است

5. They've been sparring - partners ever since they were at school together.
[ترجمه ترگمان]آن ها از وقتی که آن ها در مدرسه بودند با هم تمرین می کردند
[ترجمه گوگل]آنها از زمانی که در مدرسه بودند با یکدیگر همکاری کرده بودند

6. Senators are sparring over the health bill.
[ترجمه ترگمان]سناتورها درگیر لایحه سلامتی هستند
[ترجمه گوگل]مجلس سناتورها بر لایحه سلامت جاسوسی کرده است

7. He's been sparring with the security guards.
[ترجمه ترگمان]او با نگهبان های امنیتی مبارزه کرده
[ترجمه گوگل]او با نگهبانان سپاه پاسداران شده است

8. The scattered fights were sparring.
[ترجمه ترگمان]دعواهای پراکنده، مشت زنی بود
[ترجمه گوگل]مبارزه های پراکنده در حال چرخش بودند

9. From being polite strangers they had become like sparring lovers speaking their minds with a familiarity which was extraordinary in its intensity.
[ترجمه ترگمان]آن ها از غریبه ای که با ادب و نزاکت رفتار کرده بودند مثل این بود که عاشق و معشوق خود شده بودند و با لحنی خودمانی و با لحنی خودمانی صحبت می کردند که با شدت فوق العاده زیاد بود
[ترجمه گوگل]از غریبه های مودبانه، آنها مانند عاشقانی هستند که ذهن خود را با آشنایی که در شدت خود فوق العاده بود، تبدیل شده است

10. Foreman was cut over his right eye while sparring.
[ترجمه ترگمان]فورمن \"داشت از چشم راستش رد می شد\"
[ترجمه گوگل]فورمن در حالی که در حال چرخش بود، روی چشم راستش بریده شد

11. Semi-contact sparring at a martial arts club is an excellent way of simulating the real thing.
[ترجمه ترگمان]مبارزه نیمه اول در یک باشگاه هنرهای رزمی راه عالی برای شبیه سازی یک چیز واقعی است
[ترجمه گوگل]اسپارینگ نیمه ارتباطی در یک باشگاه هنرهای رزمی یک روش عالی برای شبیه سازی چیز واقعی است

12. Microsoft and Sun, of Palo Alto, are sparring over the Java programming language.
[ترجمه ترگمان]مایکروسافت و Sun، از پالو آلتو بر روی زبان برنامه نویسی جاوا بحث می کنند
[ترجمه گوگل]مایکروسافت و سان، از پالو آلتو، بیش از زبان برنامه نویسی جاوا هستند

13. Once the sparring is over, both teams I feel will take risks.
[ترجمه ترگمان]وقتی دعوا تمام شد، هر دو تیم احساس خطر می کنن
[ترجمه گوگل]هنگامی که سپر عقب می افتد، هر دو تیم احساس می کنند خطری خواهند داشت

14. Doubt acts as a sparring partner both to truth and error.
[ترجمه ترگمان]شک و تردید به عنوان یک شریک متضاد هم در مقابل حقیقت و هم اشتباه عمل می کند
[ترجمه گوگل]شک و تردید به عنوان یک شریک اسپارینگ به حقیقت و خطا عمل می کند

پیشنهاد کاربران

مبارزه

اختلاف، مشاجره، بحث

تمرین رزمی

بحث، گفتگو

نبرد


کلمات دیگر: