کلمه جو
صفحه اصلی

practicing

انگلیسی به فارسی

تمرین، عمل کردن، ورزش، تمرین کردن، ممارست کردن، برزیدن


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
• : تعریف: actively pursuing an occupation or profession.

- He's no longer a practicing attorney.
[ترجمه سعید] او دیگر یک وکیل تمرینی نیست
[ترجمه افشین حاجی طرخانی] او دیگر وکیلی فعال نیست. ( دیگر وکالت نمی کند )
[ترجمه ترگمان] اون دیگه کسی نیست که داره تمرین میکنه
[ترجمه گوگل] او دیگر یک وکیل تمرین نیست

• fulfilling, performing, carrying out; attempting
dealing with, being involved in; fulfilling, performing, carrying out

پیشنهاد کاربران

اهل عمل
مثال: practicing architect به معنای معمار اهل عمل

practicing architect بسته به نوع متن و انتخاب واژه توسط مترجم به معنای معمار باتجربه، چیره دست، کارآزموده، ماهر، کاردان ویا مجرب، ترجمه شود.

معتقد ، مومن

عادت

متخصص کارآزموده
practicing physicians = پزشکان متخصص

Taking an active part in a particular religion, profession.
به عنوان صفت به معنی "فعال" است.
مثلا practising doctor یعنی پزشکی که در حرفه اش حضور فعالی داره.

a practicing doctor, lawyer, etc . someone who is working as a doctor, lawyer, etc


کلمات دیگر: