کلمه جو
صفحه اصلی

ding


معنی : زدن، با چکش زدن، با شدت زدن
معانی دیگر : دینگ کردن، دنگ دنگ صدا کردن، به صدا درآوردن (زنگ)، (مصرانه و به طور خسته کننده) تکرار کردن، در گوش کسی خواندن، (خودمانی) زدن، (صدای ناقوس) دینگ، (خودمانی) مخفف: ding-a-ling، ضربت، تماس

انگلیسی به فارسی

زدن، باشدت زدن، با چکش زدن، ضربت، تماس


دینگ، زدن، با چکش زدن، با شدت زدن


انگلیسی به انگلیسی

• ring, ringing noise; (u.s.) dent, nick, indent; (australian slang) celebration, party; (australia an offensive slang) italian or greek person; person form italian or greek origin
ring, make a ringing noise

مترادف و متضاد

زدن (فعل)
cut off, cut, attain, get, strike, stroke, hit, play, touch, bop, lop, sound, haze, amputate, beat, slap, put on, tie, fly, clobber, slat, belt, whack, drub, mallet, chap, throb, imprint, knock, pummel, bruise, pulsate, spray, bunt, pop, frap, smite, nail, clout, poke, ding, shoot, pound, inject, lam, thwack, snip

با چکش زدن (فعل)
ding

با شدت زدن (فعل)
ding

جملات نمونه

1. she gave me a ding across the ear!
او دنگی زد تو گوشم !

2. The catcher was dinged on the head by a wild throw.
[ترجمه ترگمان]گیرنده توپ با یک پرتاب وحشیانه سر را روی سرش گذاشته بود
[ترجمه گوگل]چندهار بر روی سر با یک پرتاب وحشی فرو رفت

3. Mother dings into her daughter the importance of hard study.
[ترجمه م الهی] مادر اهمیت سخت کوشی در تحصیل را گوشزد میکند.
[ترجمه ترگمان]مادر به دخترش اهمیت کار سخت را می دهد
[ترجمه گوگل]مادر به اهمیت تحصیل سخت به دخترش میرود

4. They tried to ding out the flies.
[ترجمه ترگمان]سعی کردند مگس ها را از بین ببرند
[ترجمه گوگل]آنها سعی کردند از مگس بیرون بروند

5. Jim dinged the computer to her.
[ترجمه ترگمان]جیم زمین را برایش صدا کرد
[ترجمه گوگل]جیم کامپیوتر را به او زد

6. The trolley came by, dinging noisily.
[ترجمه ترگمان]چرخ دستی به صدا درآمد و سر و صدا کرد
[ترجمه گوگل]واگن برقی وارد شد، سر و صدا زد

7. She dinged the notion into our ears.
[ترجمه ترگمان]به این فکر افتاد که به گوش ما برسه
[ترجمه گوگل]او این مفهوم را به گوش ما انداخت

8. Father dings into her ears the importance of being dilingent.
[ترجمه ترگمان]پدر در گوش او اهمیت of بودن را به گوش او می رساند
[ترجمه گوگل]پدر به اهدافتان علاقه مند است

9. Flying gravel had dinged the door.
[ترجمه ترگمان]خاک پرواز در را باز کرده بود
[ترجمه گوگل]سنگ گرانشی در حال پرواز بود

10. He dinged the bell.
[ترجمه ترگمان]زنگ زد
[ترجمه گوگل]او زنگ زد

11. The wall was dinged down.
[ترجمه ترگمان]دیوار شروع به پایین رفتن کرد
[ترجمه گوگل]دیوار افتاده بود

12. There are several dings and dents in the body where the guitar has suffered the slings and arrows of a curious public.
[ترجمه ترگمان]چندین dings و dents در بدن وجود دارد که در آن گیتار از طناب و کمان یک فرد کنجکاو رنج می برد
[ترجمه گوگل]جسد و جناح های متعددی در بدن وجود دارد که گیتار رنج می برد و فلش های یک افسون عمومی

13. She dinged the perilous plan.
[ترجمه ترگمان]او نقشه خطرناک را بر سر گذاشت
[ترجمه گوگل]او طرح خطرناکی را از بین برد

14. Organic cyanide, like methyl cyanide, propylene nitrile, Ding Jing and so on.
[ترجمه ترگمان]cyanide Organic، مثل متیل cyanide، propylene نیتریل، دینگ Jing و غیره
[ترجمه گوگل]سیانید ارگانیک، مانند متیل سیانید، پروپیلن نیتریل، دینگ جینگ و غیره

15. That's a concern echoed by Sheng Ding, a biochemist at The Scripps Research Institute in San Diego, California, who wasn't involved in the research.
[ترجمه ترگمان]این یک نگرانی در Sheng دینگ، زیست شیمیدان موسسه تحقیقات Scripps در سن دیگو، کالیفرنیا است که در این تحقیق شرکت نکرده است
[ترجمه گوگل]این یک نگرانی است که توسط شنگ دینگ، یک بیوشیمی در موسسه تحقیقات اسکریپس در سن دیه گو، کالیفرنیا، که در تحقیق دخیل نبود، تکیه می کند

The church bells were dinging and the birds were singing.

ناقوس‌های کلیسا به صدا درآمده بودند و پرندگان نغمه‌سرایی می‌کردند.


Night and day, she dinged it into my ears that I should get married.

شب و روز در گوشم می‌خواند که باید زن بگیرم.


she gave me a ding across the ear!

او دنگی زد تو گوشم!


پیشنهاد کاربران

Dining بفارسی

غرشدگی، فرو رفتگی


کلمات دیگر: