کلمه جو
صفحه اصلی

liberalise

انگلیسی به فارسی

آزادسازی، لیبرال کردن، روشنفکر کردن، ازادیخواه کردن، ازاد کردن، رفع ممانعت کردن


انگلیسی به انگلیسی

• make liberal; become liberal (also liberalize)

جملات نمونه

1. We will further liberalise transatlantic air services and encourage more international flights to and from regional airports.
[ترجمه ترگمان]ما به سمت آزادسازی خدمات هوایی در اروپا و تشویق پروازه ای بین المللی بیشتر به مناطق و از فرودگاه های منطقه ای خواهیم پرداخت
[ترجمه گوگل]ما بیشتر خدمات هوایی بین المللی را آزاد خواهیم کرد و پرواز های بین المللی بیشتری را به فرودگاه ها و از فرودگاه های منطقه ای تشویق خواهیم کرد

2. It hopes to attract foreign investment and technology by liberalising and privatising the industry and encouraging joint ventures.
[ترجمه ترگمان]این کشور امیدوار است که سرمایه گذاری و فن آوری خارجی را با آزاد سازی و خصوصی سازی صنعت و تشویق سرمایه گذاری مشترک جذب کند
[ترجمه گوگل]این امید به جذب سرمایه گذاری خارجی و تکنولوژی توسط آزاد سازی و خصوصی سازی صنعت و تشویق سرمایه گذاری های مشترک است

3. Many are vocal opponents of liberalised international markets in general.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از آن ها مخالفان پر سر و صدای بازارهای بین المللی آزاد به طور کلی هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از مخالفان آوازخواهانه بازارهای جهانی آزاد هستند

4. In the post-GATT world of liberalised trade we must encourage our efficient producers to compete in a more open world trading system.
[ترجمه ترگمان]در دنیای پست و GATT تجارت آزاد تجاری، ما باید تولید کنندگان کارآمد را تشویق کنیم تا در یک سیستم تجارت جهانی باز رقابت کنند
[ترجمه گوگل]در دنیای تجارت آزاد تجاری پس از GATT ما باید تولیدکنندگان کارآمد ما را در رقابت در سیستم بازرگانی جهانی بازتر تشویق کنیم

5. Since Edinburgh's licensing laws were liberalised in the 1970s, Lothian and Borders police statistics indicate that late-night violence has escalated.
[ترجمه ترگمان]از آنجا که قوانین صدور مجوز ادینبورگ در دهه ۷۰ آزاد بودند، آمار پلیس Lothian and Borders نشان می دهد که خشونت های اواخر شب افزایش یافته است
[ترجمه گوگل]از آنجاییکه قوانین صدور مجوز ادینبورگ در دهه 1970 آزاد شد، آمار پلیس لوتین و مرزها نشان می دهد که خشونت در اوایل شب به شدت افزایش یافته است

6. While poor countries have liberalised their markets, rich nations have remained protectionist, especially in areas such as textiles and agriculture.
[ترجمه ترگمان]در حالی که کشورهای فقیر بازار خود را آزاد کرده اند، کشورهای غنی همچنان از حمایت داخلی، به ویژه در مناطقی مانند نساجی و کشاورزی، باقی مانده اند
[ترجمه گوگل]در حالیکه کشورهای فقیر بازارهای خود را آزاد کرده اند، کشورهای ثروتمند همچنان حمایت خود را از دست می دهند، به ویژه در زمینه هایی مانند پارچه و کشاورزی

7. When a dictator decides to liberalise his regime he increases his chances of being ousted.
[ترجمه ترگمان]هنگامی که یک دیکتاتور تصمیم می گیرد تا رژیم خود را آزاد کند، شانس خود را برای خلع او افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]هنگامی که یک دیکتاتور تصمیم به آزاد سازی رژیم خود می کند، او شانس خود را برای اخراج را افزایش می دهد

8. Some attempts were made to liberalise the economy in the mid-Eighties but the whole system hit its nadir in 199
[ترجمه ترگمان]برخی تلاش ها برای آزادسازی اقتصاد در اواسط دهه ۱۹۹۰ صورت گرفت، اما کل سیستم به پایین ترین حد خود رسیده بود
[ترجمه گوگل]بعضی از تلاش ها برای آزاد سازی اقتصاد در اواسط دهه هشتاد انجام شد اما کل سیستم در سال 199 به پایین ترین سطح خود رسید

9. But the failure of the euro countries to liberalise has become a much more pressing concern.
[ترجمه ترگمان]اما شکست کشورهای یورو برای آزادسازی به یک نگرانی بسیار مهم تبدیل شده است
[ترجمه گوگل]اما شکست کشورهای عضو یورو برای آزادسازی، بسیار دشوارتر شده است

10. This would entail acceptance that such crises are an integral condition of the existence of liberalised capital markets.
[ترجمه ترگمان]این امر مستلزم پذیرش این امر است که چنین بحران هایی یک شرط اساسی برای وجود بازارهای سرمایه آزاد هستند
[ترجمه گوگل]این امر مستلزم پذیرش این است که چنین بحرانها یک شرایط یکپارچه وجود بازارهای سرمایه آزاد است

11. While the West protects and subsidises, the developing world is being forced to liberalise.
[ترجمه ترگمان]در حالی که غرب از and حمایت می کند، جهان در حال توسعه به سمت آزادسازی سوق می یابد
[ترجمه گوگل]در حالیکه غرب محافظت و یارانه می دهد، کشورهای در حال توسعه مجبور به آزاد سازی هستند

12. Judging from the havoc created by wide-open capital accounts in other emerging markets, the Chinese decision to liberalise its capital account gradually and slowly is a wise one.
[ترجمه ترگمان]تصمیم چین برای آزادسازی حساب سرمایه خود به تدریج و به تدریج یک تصمیم عاقلانه است
[ترجمه گوگل]قضاوت در مورد تخریب ناشی از حساب های سرمایه گذاری وسیع در سایر بازارهای در حال ظهور، تصمیم چینی برای آزادسازی حساب های سرمایه ای به تدریج و به آرامی یک عاقلانه است

13. Almost every piece of advice rammed down the throats of poor countries by the Washington consensus - privatise, liberalise, de-regulate - is now being turned on its head in the west.
[ترجمه ترگمان]تقریبا هر یک از این توصیه ها از سوی واشنگتن گلوی کشورهای فقیر را گرفتند - خصوصی سازی، liberalise، de، اکنون در غرب به سر می برند
[ترجمه گوگل]تقریبا هر قطعه مشاوره از طریق توافق واشنگتن - گریزۀ کشورهای فقیر - خصوصی سازی، آزاد سازی، تنظیم و تنظیم است - در حال حاضر در سر خود در غرب قرار گرفته است

پیشنهاد کاربران

رادیدن
در پهلوی "راد".
Liberal = راد
Liberalism = رادگرایی
Liberalize = رادیدن


کلمات دیگر: