کلمه جو
صفحه اصلی

trainee


معنی : کاراموز
معانی دیگر : کارآموز، کارورز، آموزشگیر، فرهیختگیر، فرهیختگر

انگلیسی به فارسی

کار اموز، فرهیختگر


کارآموز، کاراموز، فرهیختگر


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: one who is being trained; apprentice.

- The police trainees were shown how to use their equipment.
[ترجمه A.A] کارآموزان پلیس نحوه استفاده از تجهیزات خود را نشان دادند
[ترجمه مهسا] به کارآموزان پلیس چگونگی استفاده از تجهیزاتشان نشان داده شد.
[ترجمه صادق امیریان] کارآموزان پلیس نحوه استفاده از تجهیزات خود را به نمایش گذاشتند
[ترجمه ترگمان] کارآموزان پلیس نحوه استفاده از تجهیزات خود را نشان دادند
[ترجمه گوگل] کارکنان پلیس نشان دادند که چگونه از تجهیزات خود استفاده کنند

• one undergoing military training, cadet; one undergoing vocational training, apprentice; one who is training for any endeavor
a trainee is someone who is being taught how to do a job.

مترادف و متضاد

کاراموز (اسم)
tyro, apprentice, neophyte, trainee, tiro

beginner


Synonyms: abecedarian, amateur, apprentice, buckwheater, cadet, colt, greenhorn, learner, neophyte, newcomer, new kid on the block, novice, novitiate, pupil, recruit, rookie, starter, student, tenderfoot, tyro


جملات نمونه

1. The trainee pilot flew his first solo today.
[ترجمه A.A] کارآموز خلبان امروز اولین پرواز بدون همراه خود را انجام داد
[ترجمه ترگمان]این کارآموز خلبانی را امروز به طور انفرادی به پرواز در آورد
[ترجمه گوگل]خلبان کارآموز امروز اولین انفرادی خود را پرواز کرد

2. Few of the trainee footballers make it to the top.
[ترجمه ترگمان]تعداد کمی از کارآموزان حرفه ای آن را به بالا منتقل می کنند
[ترجمه گوگل]تعداد کمی از بازیکنان حرفه ای آن را به بالاترین سطح می رسانند

3. He joined the company as a graduate trainee.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان کارآموز فارغ التحصیل به این شرکت پیوست
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک کارآموز فارغ التحصیل به این شرکت پیوست

4. At the end of each teaching practice, trainee teachers are asked to appraise their own performance.
[ترجمه ترگمان]در پایان هر تمرین آموزشی، از معلمان خواسته شده تا عملکرد خود را ارزیابی کنند
[ترجمه گوگل]در پایان هر تدریس، معلمان کارآموز خواسته می شوند که عملکرد خود را ارزیابی کنند

5. He started work as a trainee chef.
[ترجمه ترگمان]او کار خود را به عنوان یک کارآموز شروع کرد
[ترجمه گوگل]او کار خود را به عنوان آشپز کارآموز شروع کرد

6. She joined as a management trainee.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان کارآموز مدیریت شرکت کرد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک کارآموز مدیریت پیوست

7. She was taken on as a graduate trainee.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان کارآموز فارغ التحصیل دانشگاه انتخاب شد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک کارآموز فارغ التحصیل شد

8. He entered the BBC as a general trainee.
[ترجمه ترگمان]او به عنوان کارآموز عمومی وارد بی بی سی شد
[ترجمه گوگل]او به عنوان یک کارآموز عمومی به بی بی سی وارد شد

9. Trainee commandos are put through an exhausting assault course.
[ترجمه ترگمان]کماندوهای Trainee از طریق یک مسیر حمله خسته کننده قرار می گیرند
[ترجمه گوگل]کماندوهای کارآموز از طریق یک دوره یارانه ی خسته کننده اجرا می شوند

10. The trainee checked out all right on his first flight.
[ترجمه ترگمان]کار آموز آن روز اولین پرواز او بود
[ترجمه گوگل]کارآموز تمام وقت خود را در اولین پرواز خود چک کرد

11. The moment of truth is when the trainee pilots take over the controls of the plane.
[ترجمه ترگمان]لحظه حقیقت زمانی است که خلبان ها کنترل هواپیما را بر عهده می گیرند
[ترجمه گوگل]لحظه ای حقیقت این است که خلبانان کارآموز کنترل کنترل هواپیما را بر عهده بگیرند

12. The trainee teachers do a school placement in the summer term.
[ترجمه ترگمان]این کارآموزان در دوره تابستانه یک مدرسه برای مدارس انجام می دهند
[ترجمه گوگل]معلمان مقطع کاردانی در تابستان به مدرسه می روند

13. She instructed the trainee nurses in giving injections.
[ترجمه ترگمان]او به کارآموزان آموزش داد که تزریقات را انجام دهند
[ترجمه گوگل]او به پرستاران شاغل در تزریق ها دستور داد

14. He is a 24-year-old trainee reporter.
[ترجمه ترگمان]او یک کارآموز ۲۴ ساله است
[ترجمه گوگل]او یک خبرنگار دوره کارشناسی 24 ساله است

پیشنهاد کاربران

کار آموز ، کسی که برای انجام کاری یا شغلی آموزش می بیند .
someone who is being trained how to do a job


A very junior person in a company

کارآموز

– She is a trainee dentist
– He started work as a trainee chef
– He joined the company as a graduate trainee


کلمات دیگر: