1. Monogamy is rare in most animal groups, but is common among birds.
[ترجمه احمد صولتی] تک همسری در اکثر گونه های حیوانی به ندرت اتفاق میفته، اما در میان پرندگان رایجه
[ترجمه ترگمان]Monogamy در اکثر گروه های حیوانات نادر است اما در میان پرندگان رایج است
[ترجمه گوگل]Monogamy در اکثر گروه های حیوانی نادر است، اما در میان پرندگان شایع است
2. People still opt for monogamy and marriage.
[ترجمه ترگمان]مردم هنوز هم ازدواج و ازدواج را انتخاب می کنند
[ترجمه گوگل]مردم هنوز هم برای یکپارچگی و ازدواج انتخاب می کنند
3. In many non-Western societies, however, monogamy has never dominated.
[ترجمه ترگمان]با این حال، در بسیاری از جوامع غیر غربی، تکگانی هرگز تسلط پیدا نکرده است
[ترجمه گوگل]با این حال، در بسیاری از جوامع غربی غربی، تکگامی هرگز غالب نیست
4. Monogamy is universal but adultery frequent.
[ترجمه ترگمان]زناکاری شایع است، اما زنای محصنه مکرر است
[ترجمه گوگل]مونوگامی جهانی است اما زنا مکرر است
5. But under a regime of monogamy there are limits.
[ترجمه ترگمان]اما در رژیم تکگانی، محدودیت هایی وجود دارد
[ترجمه گوگل]اما تحت یک رژیم تک زنی محدودیت وجود دارد
6. It has not done so, however, by imposing monogamy on them.
[ترجمه ترگمان]با این حال، این کار با تحمیل تکگانی به روی آن ها صورت نگرفته است
[ترجمه گوگل]با این وجود، با تحمیل یکپارچه بر آنها، چنین کاری انجام نشده است
7. Not that socially imposed monogamy need extend to captive slaves.
[ترجمه ترگمان]نه اینکه وضع اجتماعی تحمیلی از نظر اجتماعی مستلزم گسترش بردگان اسیر باشد
[ترجمه گوگل]نه این که یکپارچه تحمیل شده به اجتماع به برده های اسیر نیاز دارد
8. Serial multipartnerism, which can also be called serial monogamy, means having partners one at a time.
[ترجمه ترگمان]سریال سریال، که می تواند به عنوان تکگانی سریال نیز خوانده شود، به معنی داشتن شریک در یک زمان است
[ترجمه گوگل]Multipartnerism سریال، که همچنین می تواند یکپارچه سازی سریال نامیده می شود، بدین معنی است که شما با هم یک همکار داشته باشید
9. The next commonest is monogamy - one male paired with one female.
[ترجمه ترگمان]عادی ترین کار داشتن یک زن و یک زن با یک زن است
[ترجمه گوگل]یکی از مهمترین عناصر یکپارچه سازی یک مرد است که یک مرد با یک زن زوج است
10. But those who dismiss monogamy as a strategy fail to consider the long-term consequences of maintaining a culture of promiscuity.
[ترجمه ترگمان]اما کسانی که تکگانی را به عنوان یک استراتژی نادیده می گرفتند، پیامدهای بلندمدت حفظ فرهنگ بی بندوباری را در نظر می گرفتند
[ترجمه گوگل]اما کسانی که یکپارچگی را به عنوان یک استراتژی اخراج می کنند، نمی توانند عواقب دراز مدت حفظ یک فرهنگ فریبکارانه را در نظر بگیرند
11. In monogamy, a single male pairs with a single female.
[ترجمه ترگمان]در تکگانی، یک جفت مرد مجرد با یک زن
[ترجمه گوگل]در یکپارچه، یک جفت مرد تنها با یک زن تنها
12. Some females are firm in monogamy, but many more go in for manifold males.
[ترجمه ترگمان]برخی از زنان در تکگانی شرکت دارند، اما بسیاری از آن ها برای نرها به خانه می روند
[ترجمه گوگل]برخی از زنان در یکپارچه شرکت می کنند، اما بسیاری از آنها برای مردان چند منظوره وارد می شوند
13. It seems unlikely that monogamy is a natural state for the human animal.
[ترجمه ترگمان]بعید به نظر می رسد که تکگانی یک حالت طبیعی برای حیوان انسان باشد
[ترجمه گوگل]بعید است که یکپارچه یک حالت طبیعی برای حیوان انسان باشد
14. Monogamy and sexual morality are extremely important to conservatives in the age of AIDS.
[ترجمه ترگمان]Monogamy و اخلاق جنسی برای محافظه کاران در عصر ایدز بسیار مهم هستند
[ترجمه گوگل]انحصار و اخلاق جنسی برای محافظه کاران در سن ایدز بسیار مهم هستند
15. Family, monogamy, romance. Everywhere exclusiveness, a narrow channelling of impulse and energy. Aldous Huxley
[ترجمه ترگمان]خانواده، تکگانی، عشق و عاشقی همه جا exclusiveness و a از انرژی و انرژی Aldous هاکسلی
[ترجمه گوگل]خانواده، یکپارچه، عاشقانه منحصر به فرد در همه جا، یک کانال محدود از امواج و انرژی است آلدو هاکسلی