کلمه جو
صفحه اصلی

speak for

انگلیسی به فارسی

از جانب کسی صحبت کردن


ادعا کردن، اشغال کردن


خصوصیت ذاتی داشتن


برای صحبت کردن


انگلیسی به انگلیسی

• talk in the name of; present ideas and opinions

مترادف و متضاد

Speak on somebody's behalf


Claim, reserve or occupy


Represent an intrinsic quality


جملات نمونه

1. I myself agree with you, but I can't speak for my boss.
[ترجمه نیما] من خودم با شما موافقم اما نمیتوانم از طرف رئیسم حرف بزنم . ( درباره موافقت با شما )
[ترجمه علی ماشا اله زاده] من خودم با شما موافقم اما نمی توانم با رییس ( برای گرفتن موافقتش ) صحبت کنم
[ترجمه ترگمان]من با تو موافقم، اما نمی توانم برای رئیسم حرف بزنم
[ترجمه گوگل]من خودم با شما موافق هستم، اما من نمی توانم برای رئیس خود صحبت کنم

2. Have you got anyone to speak for you?
[ترجمه ترگمان]کسی رو داری که برات حرف بزنه؟
[ترجمه گوگل]آیا شما کسی را دارید که برای شما صحبت کند؟

3. Overcome with/by emotion, she found herself unable to speak for a few minutes.
[ترجمه ترگمان]او، که تحت تاثیر احساسات خود قرار گرفته بود، خود را قادر به صحبت کردن برای چند دقیقه یافت
[ترجمه گوگل]غافل از / با احساسات، او متوجه شد که قادر به صحبت کردن برای چند دقیقه نیست

4. The events of that evening speak for themselves.
[ترجمه ترگمان]وقایع آن شب برای خودشان حرف می زنند
[ترجمه گوگل]حوادث آن شب برای خود صحبت می کنند

5. I can't speak for the others, but I'd love to come myself.
[ترجمه نیما] من نمیتوانم از طرف دیگران سخن بگویم اما دوست دارم که خودم بیام .
[ترجمه علی ماشا اله زاده] من نمی توانم با بقیه برای صحبت کنم موافقتشان را بگیرم ( که بیایند ) ، اما خودم دوست دارم بیام.
[ترجمه ترگمان]من نمی توانم برای دیگران حرف بزنم، اما دوست دارم خودم بیایم
[ترجمه گوگل]من نمی توانم برای دیگران حرف بزنم، اما دوست دارم خودم باشم

6. I'm going to ask each of you to speak for three minutes.
[ترجمه ترگمان]من می خوام از هر کدوم از شما برای سه دقیقه صحبت کنم
[ترجمه گوگل]من می خواهم از هرکسی بخواهم سه دقیقه صحبت کند

7. "We're not blaming you," Kate said. "Speak for yourself," Boris muttered.
[ترجمه ترگمان]کیت زیر لب گفت: \" ما تو را مقصر نمی دانیم
[ترجمه گوگل]کیت گفت: 'ما شما را سرزنش نمی کنیم ' بوریس گفت: �برای خودت صحبت کن

8. I speak for all my colleagues.
[ترجمه ترگمان] من با همه همکارام حرف می زنم
[ترجمه گوگل]من برای همه همکارانم صحبت می کنم

9. She could hardly speak for the ache in her heart.
[ترجمه ترگمان]به سختی می توانست درد قلب خود را به زبان بیاورد
[ترجمه گوگل]او به سختی می تواند درد را در قلب او صحبت کند

10. He had a coughing fit and couldn't speak for a few moments.
[ترجمه ترگمان]او دچار سرفه شدیدی شده بود و چند لحظه نمی توانست حرف بزند
[ترجمه گوگل]او صحیح سرفه داشت و چند لحظه نمیتوانست حرف بزند

11. Who is prepared to speak for the accused?
[ترجمه ترگمان]چه کسی حاضر است با متهم صحبت کند؟
[ترجمه گوگل]چه کسی آماده است برای متهم صحبت کند؟

12. He believes that his records speak for themselves and ignores those who diss him.
[ترجمه ترگمان]او معتقد است که سوابقش برای خودشان حرف می زنند و کسانی را که به او خیانت می کنند نادیده می گیرد
[ترجمه گوگل]او معتقد است که سوابق او برای خودشان صحبت می کنند و کسانی را که از او جدا شده اند نادیده می گیرند

13. Each candidate has to speak for three minutes on their chosen subject.
[ترجمه ترگمان]هر نامزد باید به مدت سه دقیقه در مورد موضوع مورد نظر خود صحبت کند
[ترجمه گوگل]هر نامزد باید سه دقیقه در موضوع مورد نظر خود صحبت کند

14. I speak for all 000 members of our organization.
[ترجمه ترگمان]من برای همه ۰۰۰ سازمان صحبت می کنم
[ترجمه گوگل]من برای همه اعضای سازمان ما صحبت می کنم

15. Paisley claims to speak for the majority of local people.
[ترجمه ترگمان]Paisley ادعا می کند که برای اکثریت مردم محلی صحبت می کند
[ترجمه گوگل]پیزلی ادعا می کند که برای اکثریت مردم محلی صحبت می کند

پیشنهاد کاربران

از طرف کسی نظری یا احساسی ( تأسف یا . . . ) را بیان کردن

مبین چیزی بودن مثلاً.
In some countries, the
government doesn't speak for the majority of the people.
در بعضی از کشورها دولت نماینده اکثریت مردم نیست.

به جای کسی حرف زدن

( برای گرفتن موافقت ) با کسی صحبت کردن

صحبت کردن درباره ی احساسات کسی


کلمات دیگر: