کلمه جو
صفحه اصلی

oversight


معنی : سهو، از نظر افتادگی، اشتباه نظری
معانی دیگر : سرپرستی، بررسی، نظارت، برنگری، بربینی، مباشرت، اشتباه، غفلت، عدم توجه، ندیدن

انگلیسی به فارسی

اشتباه نظری، سهو، از نظر افتادگی


نظارت، سهو، اشتباه نظری، از نظر افتادگی


انگلیسی به انگلیسی

• omission; something that is forgotten; unintentional disregard; inattention; supervision
an oversight is something which you should have done but did not.

اسم ( noun )
(1) تعریف: a lapse in attention to what one is doing.
مترادف: absent-mindedness, inadvertence, inattention
مشابه: carelessness, disregard, lapse, laxity, neglect

- An oversight caused me to be late paying the bill.
[ترجمه فواد بهمنی] یک غفلت باعث شد تا من دیر صورت حساب را پرداخت کنم.
[ترجمه ترگمان] یکی از افراد پشت پرده باعث شد که من دیر برسم و صورتحساب رو پرداخت کنم
[ترجمه گوگل] نظارت منجر به دیرکرد پرداخت قبض شد

(2) تعریف: that which is neglected through lack of attention; careless error.
مترادف: blunder, inadvertence, neglect, slip-up
مشابه: error, flub, goof, lapse, mistake, slip

- Forgetting to send her an invitation was an oversight that I feel bad about.
[ترجمه ترگمان] فراموش کرده بودم که براش یه دعوت نامه بفرستم که احساس بدی نسبت به اون داشته باشم
[ترجمه گوگل] فراموش کردن دعوت نامه او یک نظارت بود که من احساس بدی می کردم

(3) تعریف: careful supervision.
مترادف: charge, keeping, supervision, watch
مشابه: administration, auspice, care, custody, eye, management, observation, protection, responsibility, surveillance, tutelage

- The teacher's oversight of the children's work is appreciated.
[ترجمه ترگمان] نظارت معلم بر کار کودکان مورد تقدیر قرار می گیرد
[ترجمه گوگل] نظارت معلم از کار کودکان قدردانی می شود

مترادف و متضاد

سهو (اسم)
slip, error, mistake, wrong, blunder, oversight, inadvertence, omission, inadvertency, miscue

از نظر افتادگی (اسم)
oversight, disfavour, disfavor

اشتباه نظری (اسم)
oversight

failure, omission


Synonyms: blank, blunder, carelessness, chasm, default, delinquency, dereliction, disregard, error, fault, inattention, lapse, laxity, miscue, mistake, neglect, overlook, overlooking, preterition, pretermission, skip, slip, slipup


Antonyms: attention, care, recollection, remembrance, success


care, supervision


Synonyms: administration, aegis, charge, check, control, custody, direction, guard, guardianship, handling, inspection, intendance, keep, keeping, maintenance, management, superintendence, surveillance, tutelage


Antonyms: ignorance, neglect


جملات نمونه

1. the oversight of the construction was entrusted to her
امر نظارت بر ساختمان به عهده ی او گذاشته شده بود.

2. errors due to oversight
اشتباهات ناشی از بی توجهی

3. an ommission due to oversight
از قلم افتادگی به خاطر کم حواسی

4. Many errors are caused by oversight.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از خطاها ناشی از نظارت هستند
[ترجمه گوگل]بسیاری از خطاها ناشی از نظارت هستند

5. Even an oversight in the design might issue in heavy losses.
[ترجمه خرد] حتی یک اشتباه کوچک در طراحی ممکن است باعث خسارات سنگین شود
[ترجمه ترگمان]حتی نظارت بر طراحی ممکن است منجر به خسارت های سنگین شود
[ترجمه گوگل]حتی نظارت در طراحی ممکن است در اثر خسارات سنگین صورت بگیرد

6. Her name was omitted through an oversight.
[ترجمه ترگمان]اسمش رو از بین افراد پشت پرده حذف کردن
[ترجمه گوگل]نام او از طریق نظارت حذف شد

7. By an oversight, we did not send out the agenda for the meeting.
[ترجمه ترگمان]با نظارت، دستور جلسه را برای جلسه ارسال نکردیم
[ترجمه گوگل]با نظارت، دستور کار جلسه را برای ما ارسال نکردیم

8. They claimed it was simply oversight.
[ترجمه ترگمان]آن ها ادعا کردند که این کار صرفا نظارت است
[ترجمه گوگل]آنها ادعا کردند که این امر صرفا نظارت بود

9. The committee has oversight of finance and general policy.
[ترجمه ترگمان]این کمیته نظارت بر امور مالی و عمومی دارد
[ترجمه گوگل]این کمیته نظارت بر سیاست های مالی و عمومی را نظارت می کند

10. He has general oversight of all training courses.
[ترجمه ترگمان]او بر همه دوره های آموزشی نظارت کلی دارد
[ترجمه گوگل]او نظارت کلی بر تمام دوره های آموزشی دارد

11. The mistake was due to an unfortunate oversight on my part.
[ترجمه ترگمان]اشتباه از طرف من اشتباه بود
[ترجمه گوگل]این اشتباه ناشی از نظارت تاسف برانگیز من بود

12. You can never entirely eliminate human error and oversight.
[ترجمه ترگمان]تو هرگز نمی تونی اشتباه انسانی و افراد پشت پرده رو از بین ببری
[ترجمه گوگل]شما هرگز نمیتوانید به طور کامل خطاهای انسانی و نظارت را از بین ببرید

13. By an unfortunate oversight, full instructions do not come with the product.
[ترجمه ترگمان]با یک نظارت ضعیف، دستورالعمل های کامل با محصول حاصل نمی شود
[ترجمه گوگل]با نظارت ناگوار، دستورالعمل های کامل با محصول نمی آیند

14. The oversight issued in heavy losses.
[ترجمه ترگمان]نظارت بر خسارت های سنگینی صادر شد
[ترجمه گوگل]نظارت بر ضررهای سنگین صادر شد

The oversight of the construction was entrusted to her.

امر نظارت بر ساختمان به عهده‌ی او گذاشته شده بود.


errors due to oversight

اشتباهات ناشی از بی‌توجهی


پیشنهاد کاربران

اتفاق نظر

تسامح . سهل انگاری

نظارت از بیرون

اشتباه سهوی ( اسم )
سهواً اشتباه کردن ( فعل )


OVERSIGHT AGENCIES

موسسات نظارتی

سهل انگاری
کوتاهی و غفلت .
سرپرستی و نظارت

اشتباه، غفلت

وقتی چیزی از نظر پنهان مانده و از قلم افتاده


کلمات دیگر: