کلمه جو
صفحه اصلی

petulance


معنی : تندی، گستاخی، کج خلقی، بد اخلاقی، زود رنجی
معانی دیگر : petulancy : بد اخلاقی

انگلیسی به فارسی

( petulancy =) بداخلاقی، زودرنجی، کج‌خلقی، تندی، بهانه‌گیری، ایرادگیری، کژخلقی، بدخلقی


ظلم و ستم، کج خلقی، گستاخی، بد اخلاقی، زود رنجی، تندی


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: the state or quality of being easily or unreasonably irritated, impatient, or ill tempered.

- The tennis pro's petulance on court finally eroded the referee's calm demeanor.
[ترجمه ترگمان] بدخلقی حامی تنیس در دادگاه بالاخره رفتار آرام داور را از بین برد
[ترجمه گوگل] سرگیجه تنیس طرفداران در دادگاه در نهایت باعث کاهش آرامش داور شد

• irascibility, crankiness, state of being ill-tempered
petulance is unreasonable, childish bad temper over something unimportant.

مترادف و متضاد

تندی (اسم)
acceleration, speed, velocity, rapidity, pace, rigor, pungency, celerity, acerbity, fire, acrimony, violence, angularity, virulence, heat, impetuosity, petulance, choler, kick, petulancy, discourtesy, fastness, inflammability, tempest, ginger

گستاخی (اسم)
impertinence, arrogance, insolence, assurance, hubris, audacity, effrontery, presumption, impudence, cheekiness, petulance, gall, indecency, bronze, flippancy, cockiness, petulancy

کج خلقی (اسم)
tiff, funk, belligerence, irritability, distemper, tantrum, petulance, petulancy

بد اخلاقی (اسم)
petulance, depravation, immorality, misconduct, petulancy

زود رنجی (اسم)
irritability, petulance, petulancy

جملات نمونه

1. that spoilt child's petulance
بد خلقی آن کودک لوس

2. His face was flushed, all the petulance and disappointment smoothed away.
[ترجمه ترگمان]چهره اش سرخ شده بود، همه خشم و ناامیدی از بین رفته بود
[ترجمه گوگل]چهره او فریاد زد، همه دلسردی و ناامیدی به هم ریختند

3. His petulance made her impatient.
[ترجمه ترگمان]His او را بی تاب می کرد
[ترجمه گوگل]دلمشغولی او را بی قراری می کرد

4. Stand this sort insults, petulance pulled the waist sword, general station house when temple to commit suicide die.
[ترجمه ترگمان]این نوع توهین را تحمل کنید، petulance شمشیر را از کمر به بیرون کشید، وقتی که معبد برای خودکشی خودکشی کرد
[ترجمه گوگل]این نوع توهین ها را به عهده می گیرید، ترس از زحمت کشیدن شمشیر کمر، ایستگاه عمومی ایستگاه زمانی که معبد به مرگ خودکشی می کند

5. Zeus's pride and petulance became more and more intolerable.
[ترجمه ترگمان]غرور و غرور زئوس بیش از پیش تحمل ناپذیر می شد
[ترجمه گوگل]غرور و ترس از زئوس بیشتر و بیشتر غیر قابل تحمل شد

6. His impolite manners incurred her petulance.
[ترجمه ترگمان]رفتار بی ادبا نه او را به خشم آورده بود
[ترجمه گوگل]رفتارهای نادرست او باعث تلخی او شده است

7. He tore up the manuscript in a fit of petulance.
[ترجمه ترگمان]دست نوشت را با حالتی عصبی از جایش بلند کرد
[ترجمه گوگل]او نسخه ی خطی را به صورت انحصاری از بین برد

8. Peter Frechette plays Peter as emerging into manhood from a scruffy, boyish petulance.
[ترجمه ترگمان]پیتر Frechette، پیتر را همان طور که از یک scruffy شلخته و کودکانه بیرون می آید، بازی می کند
[ترجمه گوگل]پیتر فرچوت، پیتر را به عنوان مردی در حال ظهور از طنز خنده دار، پسرانه بازی می کند

9. Second, in a pinch, the government lapses into bullyboy petulance, throwing economic and military weight around the region.
[ترجمه ترگمان]دوم، در یک تنگنا، دولت به صورت petulance وارد می شود و سنگینی اقتصادی و نظامی را در اطراف منطقه پخش می کند
[ترجمه گوگل]ثانیا، دولت با تنگ شدن، دولت را به ترس از تهدید قلدری می اندازد و وزن اقتصادی و نظامی را در سراسر منطقه می گذارد

10. Even so, the writers and broadcasters didn't take kindly to Kobe's selfishness, arrogance and petulance.
[ترجمه ترگمان]با این حال، نویسندگان و مجریان برنامه های رادیو و تلویزیون با خودخواهی، گستاخی و بدخلقی برخورد نکردند
[ترجمه گوگل]با این حال، نویسندگان و برنامهنویسان به خودخواهی، غرور و ترس از کوب تمایل نداشتند

پیشنهاد کاربران

بدخلقی بویژه بچه گانه
زودرنجی
بی تربیتی
پررویی
گستاخی
He was extremely tired of putting up with continuous bitching and petulance from his friend


کلمات دیگر: