کلمه جو
صفحه اصلی

dress down


(شدیدا) سرزنش کردن، بازخواست کردن، ملامت سخت، سخت ملامت کردن

انگلیسی به فارسی

لباس راحت پوشیدن


(محاوره) خدمت چیزی/کسی رسیدن، ادب کردن


لباس پایین، سخت ملامت کردن


انگلیسی به انگلیسی

• underdress; dress in a way that is not formal enough for the circumstances; scold; criticize severely

مترادف و متضاد

scold


Synonyms: bawl out, berate, carpet, castigate, censure, chew out, lash, rail, rake over coals, ream, rebuke, reprimand, reprove, tear into, tell off, tongue-lash, upbraid


Antonyms: compliment, flatter, praise


جملات نمونه

1. Can you make the dress down for her young sister?
[ترجمه ترگمان]میتونی اون لباس رو واسه خواهر جوانش درست کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید لباس خود را برای خواهر جوان خود بسازید؟

2. In many offices, people dress down on Fridays.
[ترجمه Ser�j] در بسیاری از ادارات، مردم در روز جمعه لباس غیررسمی می پوشند
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از ادارات، مردم روزه ای جمعه لباس می پوشند
[ترجمه گوگل]در بسیاری از دفاتر، مردم در روز جمعه لباس می کنند

3. Can you make the dress down for me?
[ترجمه ترگمان]میتونی برام لباس درست کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید برای من لباس بپوشید؟

4. She squirmed in her seat and tugged her dress down over her knees.
[ترجمه ترگمان]روی صندلیش تکانی خورد و لباس هایش را از روی زانوانش پایین کشید
[ترجمه گوگل]او در صندلی اش سوار شد و لباسش را روی زانوهایش گذاشت

5. We dress down at work these days, unless we're going to a client meeting.
[ترجمه کامین فرهودی] ما این روزها سر کار لباس غیر رسمی میپوشیم مگر اینگه با مشتری قرار داشته باشیم
[ترجمه ترگمان]ما این روزها سر کار لباس می پوشم، مگر اینکه به یک ملاقات مشتری برویم
[ترجمه گوگل]در این روزها لباسهایمان را خراب می کنیم، مگر اینکه ما به جلسه مشتری می رویم

6. Can you make dress down for her younger sister?
[ترجمه ترگمان]میتونی واسه خواهر کوچک ترش لباس درست کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید لباس خود را برای خواهر کوچکتر خود بسازید؟

7. Nowhere do dress down days mean that you can come to work in your grubbiest clothes.
[ترجمه ترگمان]هیچ کجای این روزها لباس پوشیدن به این معنی نیست که شما می توانید در لباس های your کار کنید
[ترجمه گوگل]روزهایی که روز به روز کم می شود، بدان معناست که شما می توانید در لباس های بی نظیر خود کار کنید

8. This is especially true if the boss doesn't dress down as much as everyone else does.
[ترجمه ترگمان]این به خصوص اگر رئیس به اندازه بقیه لباس نپوشید، درست است
[ترجمه گوگل]این به خصوص در صورتی است که رئیس به همان اندازه که همه چیز را انجام می دهد لباس نمی کند

9. And always dress down, never brighter than the floor.
[ترجمه ترگمان]و همیشه لباس می پوشم، هیچ وقت درخشان تر از کف اتاق نخواهم بود
[ترجمه گوگل]و همیشه لباس، هرگز روشن تر از کف

10. Can you make dress down for me?
[ترجمه ترگمان]میشه برام لباس درست کنی؟
[ترجمه گوگل]آیا می توانید برای من لباس بپوشید؟

11. Q: Should I dress up or dress down on the first date? A: It depends.
[ترجمه ترگمان]سوال: آیا باید روز اول لباس بپوشم یا لباس بپوشم؟ پاسخ: بستگی دارد
[ترجمه گوگل]س: آیا باید در تاریخ اول لباس بپوشم یا لباس بپوشم؟ پاسخ: بستگی دارد

12. She put the dress down to her mother's account.
[ترجمه ترگمان]لباس را روی صورت حساب مادرش گذاشت
[ترجمه گوگل]او لباس را به حساب مادرش گذاشت

13. Plus, even dress down days have their unwritten rules.
[ترجمه ترگمان]به علاوه، حتی روزها هم لباس unwritten دارن
[ترجمه گوگل]به علاوه، حتی لباس های روزانه، قوانین ناخوانده خود را دارند

14. Some profes - sions, such as advertising, dress down all the time to demonstrate their creativity.
[ترجمه ترگمان]برخی از profes، مانند تبلیغات، تمام زمان را برای نشان دادن خلاقیت خود صرف می کنند
[ترجمه گوگل]بعضی از حرفه ها، مانند تبلیغات، تمام وقت برای نشان دادن خلاقیت خود استفاده می کنند

15. It's better to dress up than dress down.
[ترجمه ترگمان]بهتر است لباس بپوشد تا لباس بپوشد
[ترجمه گوگل]بهتر است لباس را از لباس بپوشان

پیشنهاد کاربران

Wear informal

لباس غیر رسمی
خودمانی پوشیدن

لباس معمولی برای مجلس رسمی پوشیدن. در مقابل dress up

تراشیدن

1 - to dress informally
"The opposite of "dress up

2 - توبیخ کردن
ملامت کردن
سرزنش کردن

Chew out
Chide
Blame
Reproach
Reprimand
Criticize
Call on the carpet
call on
Scold
Rebuke

لباس غیر رسمی پوشیدن.
dress some body down
کسی را سرزنش کردن.


کلمات دیگر: