کلمه جو
صفحه اصلی

pituitary


معنی : غده هیپوفیز، بلغمی، مخاطی
معانی دیگر : وابسته به غده ی هیپوفیز، دریمی

انگلیسی به فارسی

غده هیپوفیز، بلغمی، مخاطی


هیپوفیز، غده هیپوفیز، مخاطی، بلغمی


انگلیسی به انگلیسی

• small endocrine gland attached to the brain that secretes hormones
the pituitary or pituitary gland is a gland that is attached to the base of the brain; a technical term.

مترادف و متضاد

غده هیپوفیز (اسم)
pituitary, hypophysis

بلغمی (صفت)
stolid, mucoid, pituitary, lymphatic

مخاطی (صفت)
epithelial, mucous, mucoid, pituitary

جملات نمونه

1. The primary lesion is generally treated with pituitary surgery or irradiation, or both.
[ترجمه ترگمان]ضایعه اصلی عموما با عمل جراحی هیپوفیز و یا تابش یا هر دو درمان می شود
[ترجمه گوگل]ضایعه اولیه به طور کلی تحت عمل جراحی هیپوفیز یا تابش قرار می گیرد، یا هر دو

2. Growth hormone is a protein made in the pituitary gland at the base of the brain.
[ترجمه ترگمان]هورمون رشد نوعی پروتیین است که در غده هیپوفیز در مغز قرار دارد
[ترجمه گوگل]هورمون رشد پروتئینی است که در غده هیپوفیز در پایه مغز ایجاد شده است

3. Bovine brain extracts and bovine pituitary glands have been identified as enriched sources of a mitogenic activity.
[ترجمه ترگمان]عصاره مغز Bovine و غدد هیپوفیز، به عنوان منابع غنی از فعالیت mitogenic شناسایی شده اند
[ترجمه گوگل]عصاره های مغزی گاو و غدد هیپوفیز گاوی به عنوان منابع غنی از فعالیت های میتوزی شناخته شده اند

4. Also an enlargement of the pituitary gland is clearly correlated with large size, almost as if some kind of hormonal imbalance occurred.
[ترجمه ترگمان]همچنین بزرگ شدن غده هیپوفیز، به وضوح با اندازه بزرگ هم بسته است، تقریبا به گونه ای که نوعی عدم تعادل هورمونی رخ می دهد
[ترجمه گوگل]همچنین افزایش غده هیپوفیز به وضوح با اندازه های بزرگ ارتباط دارد، تقریبا به نظر می رسد که نوعی عدم تعادل هورمونی رخ داده است

5. Objective: To compare Sengstaken-Blackmore tube plus posterior pituitary to somatostatin for the treatment of large hemorrhage due to cirrhosis with esophageal and fundal varices.
[ترجمه ترگمان]هدف: برای مقایسه لوله Sengstaken - Blackmore به علاوه pituitary عقبی به somatostatin برای درمان خونریزی شدید ناشی از cirrhosis با esophageal و fundal varices
[ترجمه گوگل]هدف: برای مقایسه لوله Sengstaken-Blackmore و هیپوفیز خلفی به سموتواستاتین برای درمان خونریزی بزرگ به علت سیروز با واریس مری و فوندال

6. The secretions of the anterior pituitary gland control the activities of the adrenal cortex and other endocrine organs.
[ترجمه ترگمان]ترشح غده هیپوفیز قدامی، فعالیت های قشر آدرنالی و دیگر اندام های endocrine را کنترل می کند
[ترجمه گوگل]ترشحات غده هیپوفیز قدامی فعالیت های قشر آدرنال و سایر اندام های غدد درون ریز را کنترل می کند

7. Radiologically, the disease is characterized by homogeneously enhancing pituitary mass with infundibular thickening.
[ترجمه ترگمان]Radiologically، این بیماری با افزایش جرم هیپوفیز با thickening infundibular مشخص می شود
[ترجمه گوگل]از نظر رادیولوژی، بیماری با افزایش هموگنوبی توده هیپوفیو با ضخامت مجاری صفراوی مشخص می شود

8. Objective To investigate the expression of pituitary tumor transforming gene (PTTG) in pituitary macroadenomas and its relationships with tumor invasiveness.
[ترجمه ترگمان]هدف تحقیق درباره بیان ژن تبدیل تومور هیپوفیز در هیپوفیز و روابط آن با invasiveness تومور
[ترجمه گوگل]هدف: بررسی بیان ژن تبدیل کننده تومور هیپوفیز (PTTG) در ماکروآنتوم های هیپوفیز و روابط آن با تهاجم تومور

9. We present a 13-year-old patient with pituitary abscess, who suffered from vertigo, headache and left temporal hemianopsia. Intrasellar or suprasellar lesion was suspected clinically.
[ترجمه ترگمان]ما یک بیمار ۱۳ ساله مبتلا به غده هیپوفیز را که از سرگیجه، سردرد و سردرد موقت رنج می برد، معرفی می کنیم Intrasellar یا suprasellar suprasellar از لحاظ بالینی مشکوک بود
[ترجمه گوگل]ما یک بیمار 13 ساله ای با آبسه ی هیپوفیز ارائه می دهیم که از سرگیجه، سردرد و همیونوپسی همجنس گرا رنج می برد ضایعه داخل وریدی و یا سوپراسلول مشکوک به بالینی است

10. The bioactive LH level in pituitary extract was by far higher than that in circulation.
[ترجمه ترگمان]سطح LH bioactive در عصاره هیپوفیز به مراتب بیشتر از مقدار در گردش بود
[ترجمه گوگل]سطوح LH زیست فعال در عصاره هیپوفیز بسیار بالاتر از آن در گردش بود

11. Axons from this same area project into the posterior pituitary.
[ترجمه ترگمان]از یک پروژه منطقه ای به هیپوفیز عبور کنید
[ترجمه گوگل]Axons از این همان منطقه پروژه به هیپوفیز خلفی است

12. This also does not effect any control over the anterior pituitary.
[ترجمه ترگمان]این هم هیچ کنترلی بر هیپوفیز قدامی ندارد
[ترجمه گوگل]این نیز هیچ تاثیری بر هیپوفیز قدامی ندارد

13. The disease has also been linked to treatment with human growth hormones extracted from pituitary glands after death.
[ترجمه ترگمان]این بیماری به درمان با هورمون های رشد انسانی که پس از مرگ از غده های هیپوفیز عبور می کنند، مرتبط است
[ترجمه گوگل]این بیماری همچنین به درمان با هورمون رشد انسانی استخراج شده از غدد هیپوفیز پس از مرگ مرتبط است

14. Leptin is thought to signal the brain through the hypothalamus, an organ that interacts with the pituitary gland.
[ترجمه ترگمان]leptin فکر می کنه که به مغز وارد هیپوتالاموس مغز بشه و organ که غده هیپوفیز داره
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که لپتین مغز را از طریق هیپوتالاموس، یک عضو که با غده هیپوفیز تعامل دارد، نشان می دهد

پیشنهاد کاربران

غده هیپوفیز


کلمات دیگر: