کلمه جو
صفحه اصلی

long winded


پر نفس (کسی که دیر خسته می شود یا به نفس نفس می افتد)، دراز نفس، (سخن یا نوشتار) طولانی و خسته کننده، مطول، روده دراز، پرحرف، پرچانه، پرگو، مستلزم وقت زیاد

انگلیسی به فارسی

دراز نفس، پرچانه، پرگو، (نظامی) مستلزم وقت زیاد


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: long-windedly (adv.), long-windedness (n.)
(1) تعریف: speaking or writing at too great a length, esp. in a dull or tiresome way; verbose.
متضاد: concise, laconic, snappy, succinct, terse
مشابه: garrulous, long, loquacious, prolix, verbose, wordy

(2) تعریف: not prone to losing one's breath quickly.

• if something that has been written or said is long-winded, it is boring because it is longer than necessary.

پیشنهاد کاربران

سخنرانی طولانی مدت خسته کننده. بلند مدت
his good wishes were long - winded but sincere

سخن یا نوشتار طولانی

خیلی طولانی و خسته کننده

نوشته/سخنرانی طویل و کسل کننده

لفای و زیاده گویی


کلمات دیگر: