1. an errant wind
بادی که جهت و شدت آن مرتبا عوض می شود
2. knights errant in the middle ages
سلحشوران عیار در قرون وسطی
3. mehtar nassim the errant
مهتر نسیم عیار
4. the farmer found his errant pigs
کشاورز خوک های گم شده ی خود را پیدا کرد.
5. She brushed an errant curl from her forehead.
[ترجمه ترگمان]طره ای از errant را از روی پیشانی اش کنار زد
[ترجمه گوگل]او از روی پیشانی خود یک فریاد فریاد زد
6. She went to Paris to bring back her errant son.
[ترجمه ترگمان]به پاریس رفت تا پسر errant را به خانه بیاورد
[ترجمه گوگل]او به پاریس رفت تا پسر فریبنده اش را باز کند
7. An errant husband is one who leaves his wife for other women.
[ترجمه ترگمان]شوهر سرگردانی است که زن خود را برای زنان دیگر ترک می کند
[ترجمه گوگل]شوهر فریبنده کسی است که همسرش را برای دیگر زنان ترک می کند
8. Usually his cases involved errant husbands and wandering wives.
[ترجمه ترگمان]معمولا در موارد مربوط به شوهران سرگردان و زنان سرگردان قرار می گرفت
[ترجمه گوگل]معمولا پرونده های او شامل شوهر های فاسد و همسران سرگردان می شوند
9. An errant blind drop pass was intercepted by Iginla, who had only goalie Alexei Egorov in his way.
[ترجمه ترگمان]در این موقع یک قطره اشک کور که فقط یک دروازه بان goalie بود و فقط یک دروازه بان در راه خود داشت
[ترجمه گوگل]منگنلا یک دروازهبان نابینای دروازه کور را دستگیر کرده بود، که تنها به دروازه بان الکسی Egorov بود
10. Trolley passengers will be shielded from errant golf balls by 12-foot - high fencing and netting on both sides.
[ترجمه ترگمان]مسافران trolley از توپ های گلف بازی در ۱۲ متری من محافظت خواهند کرد و از هر دو طرف توری استفاده می کنند
[ترجمه گوگل]مسافران تریلر از حصارهای گلف غواصی با 12 پا - حصار بندی و محافظت در هر دو طرف محافظت خواهند شد
11. When he hits an errant golf shot, or makes a mental error on the course, he gets aggravated.
[ترجمه ترگمان]وقتی به زمین گلف سرگردان می خورد یا خطای مغزی می کند، به شدت عصبانی می شود
[ترجمه گوگل]هنگامی که او به یک ضربه گلف غلط، یا باعث خطا در روان در این دوره می شود، او دچار تشدید می شود
12. Rainer caught the errant pass.
[ترجمه ترگمان]رای نر از گذرگاه سرگردان گذشت
[ترجمه گوگل]راینر گذراندن خطا را گرفت
13. He was a well - known errant knight.
[ترجمه ترگمان]پهلوان سرگردان خوبی بود
[ترجمه گوگل]او یک شوالیه خیالی شناخته شده بود
14. Occasionally someflamewould come pursuit of her errant swain.
[ترجمه ترگمان]گاه گاه گاه گاه گاه به جستجوی پهلوان سرگردانی می افتد
[ترجمه گوگل]گاهی اوقات گمان میرود که به دنبال سرخوردگی فریبندهاش باشد