کلمه جو
صفحه اصلی

upturned


معنی : روبترقی

انگلیسی به فارسی

بالا بردن، روبترقی


انگلیسی به انگلیسی

• if something is upturned, it points upwards.
upturned also means upside down.

مترادف و متضاد

روبترقی (صفت)
upward, upturned

جملات نمونه

1. They were sitting round the fire on upturned boxes.
[ترجمه ترگمان]آن ها روی جعبه های وارونه نشسته بودند
[ترجمه گوگل]آنها در جعبه های پر از صندلی نشسته بودند

2. His overcoat collar upturned all the morning.
[ترجمه ترگمان]یقه پالتوی او تمام صبح را بالا کرده بود
[ترجمه گوگل]یقه ی شلوار او صبح تمام شد

3. The cat was sitting on an upturned crate.
[ترجمه ترگمان]گربه روی یک جعبه وارونه نشسته بود
[ترجمه گوگل]گربه روی صندوق عقب نشسته بود

4. He smiled down into her upturned face .
[ترجمه ترگمان]او به صورت وارونه او لبخند زد
[ترجمه گوگل]او لبخند زد و به چهره او افتاد

5. She looked down at the sea of upturned faces.
[ترجمه ترگمان]به دریا که وارونه شده بود نگاه کرد
[ترجمه گوگل]او به سمت دریا از چهره های پیش افتاده نگاه کرد

6. An upturned boat on the beach provided shelter.
[ترجمه ترگمان]یک قایق واژگون شده در ساحل، پناه گاه فراهم کرده بود
[ترجمه گوگل]یک قایق برافروخته در ساحل پناهگاه داشت

7. They climbed onto the upturned hull and waited to be rescued.
[ترجمه ترگمان]آن ها از روی بدنه واژگون شده بالا رفتند و صبر کردند تا نجات پیدا کنند
[ترجمه گوگل]آنها بر روی پوست صعود کردند و منتظر نجات شدند

8. I sat on an upturned box.
[ترجمه ترگمان]روی یک جعبه وارونه نشسته بودم
[ترجمه گوگل]من در یک صندوق عقب نشسته بودم

9. He clung to the upturned boat, screaming for help.
[ترجمه ترگمان]او به قایق واژگون شده چسبیده بود و فریاد می کشید تا کمک کند
[ترجمه گوگل]او به قایق سوار شد و برای کمک به فریاد زد

10. The children clung to the upturned boat.
[ترجمه ترگمان]بچه ها به قایق وارونه چسبیده بودند
[ترجمه گوگل]بچه ها به قایق برافراشتند

11. The violent revolution upturned the whole country.
[ترجمه ترگمان]انقلاب خشونت آمیز سراسر کشور را واژگون کرد
[ترجمه گوگل]انقلاب خشونت آمیز تمام کشور را تسخیر کرد

12. She sat on an upturned box.
[ترجمه ترگمان]او روی یک جعبه وارونه نشسته بود
[ترجمه گوگل]او در صندوق عقب نشسته بود

13. She felt drops of rain on her, upturned ` face.
[ترجمه ترگمان]قطرات ریز باران روی صورت او به هم ریخته بود
[ترجمه گوگل]او احساس می کرد که باران بر روی او، چهره روبرو شده است

14. Bells bloom on her upturned finger tips.
[ترجمه ترگمان]طنین ناقوس ها در نوک انگشت بالای سر او گل انداخته بود
[ترجمه گوگل]زنگ ها بر روی انگشتان دست و پا زدن او شکوفا می شود

15. The Collector looked down at the gaunt, upturned faces gathered at the foot of the stairs.
[ترجمه ترگمان]جمع کننده به چهره های لاغر و upturned که پایین پله ها جمع شده بودند نگاه کرد
[ترجمه گوگل]گردآورنده به پایین نگاه کرد، چهره های بالا و پایین در پای پله ها جمع شده بودند

پیشنهاد کاربران

Upturned noise
دماغ سر بالا

واژگون شده یا واژگون

زیر و رو شده

رو به بالا


کلمات دیگر: