عادت قدیمی و ملکه شده، خوی ریشه گرفته، خوی جایگزین شده، عادت همیشگی، طبیعت ثانی، ملکه
second nature
عادت قدیمی و ملکه شده، خوی ریشه گرفته، خوی جایگزین شده، عادت همیشگی، طبیعت ثانی، ملکه
انگلیسی به فارسی
عادت قدیمی و ملکه شده، خوی ریشه گرفته، خوی جایگزین شده، عادت همیشگی
انگلیسی به انگلیسی
• custom, habit
if something is second nature to you, you have done it so much that you no longer think about it, and it seems as if it is part of your character.
if something is second nature to you, you have done it so much that you no longer think about it, and it seems as if it is part of your character.
اسم ( noun )
• : تعریف: an acquired habit, characteristic, or skill that has been practiced so often that it appears to be part of one's nature.
- Being cautious is second nature to them.
[ترجمه ترگمان] محتاط بودن ماهیت دوم آن ها است
[ترجمه گوگل] محتاط بودن طبیعت دوم آنهاست
[ترجمه گوگل] محتاط بودن طبیعت دوم آنهاست
مترادف و متضاد
habitual behavior pattern
Synonyms: acquired behavior, custom, familiarity, force of habit, habit, habit pattern, matter of course
جملات نمونه
1. Custom is a second nature.
[ترجمه محیا] سنت طبیعت دوم آدم است
[ترجمه ترگمان]سفارشی یک ماهیت دوم است[ترجمه گوگل]سفارشی طبیعت دوم است
2. Habit is second nature.
[ترجمه ترگمان]عادت بر عادت است
[ترجمه گوگل]عادت طبیعت دوم است
[ترجمه گوگل]عادت طبیعت دوم است
3. Use is (a) second nature.
[ترجمه ترگمان]استفاده از طبیعت دوم است
[ترجمه گوگل]استفاده (a) ماهیت دوم است
[ترجمه گوگل]استفاده (a) ماهیت دوم است
4. Habit is (a) second nature.
[ترجمه ترگمان]عادت (یک)طبیعت دوم است
[ترجمه گوگل]عادت (a) طبیعت دوم است
[ترجمه گوگل]عادت (a) طبیعت دوم است
5. Driving becomes second nature after a while.
[ترجمه ترگمان]رانندگی پس از مدتی به ماهیت دوم تبدیل می شود
[ترجمه گوگل]رانندگی بعد از مدتی طبیعت دوم می شود
[ترجمه گوگل]رانندگی بعد از مدتی طبیعت دوم می شود
6. He's been teaching for so long that it's second nature to him.
[ترجمه ترگمان]مدت زیادی است که دارد درس می دهد
[ترجمه گوگل]او تا به حال آموزش داده است که طبیعت دوم به او است
[ترجمه گوگل]او تا به حال آموزش داده است که طبیعت دوم به او است
7. Planning ahead had always come as second nature to her.
[ترجمه ترگمان]برنامه ریزی پیش رو همیشه به عنوان طبیعتی ثانوی به او می آمد
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی پیش رو همیشه به عنوان طبیعت دوم به او آمده است
[ترجمه گوگل]برنامه ریزی پیش رو همیشه به عنوان طبیعت دوم به او آمده است
8. Speaking English is second nature to him.
[ترجمه ترگمان]صحبت از زبان انگلیسی صحبت دوم است
[ترجمه گوگل]سخنرانی انگلیسی به او ماهیت دوم است
[ترجمه گوگل]سخنرانی انگلیسی به او ماهیت دوم است
9. He found that teaching was second nature to him.
[ترجمه ترگمان]متوجه شد که تدریس برای او دوم است
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که آموزش دومین ماهیت او بود
[ترجمه گوگل]او متوجه شد که آموزش دومین ماهیت او بود
10. After a while, driving becomes second nature to you.
[ترجمه ترگمان]پس از مدتی، رانندگی دومین ماهیت برای شما خواهد بود
[ترجمه گوگل]بعد از مدتی، رانندگی دومین ماهیت شماست
[ترجمه گوگل]بعد از مدتی، رانندگی دومین ماهیت شماست
11. Such avoidance, whenever possible without straining, would be second nature to an orator of the generation after Isokrates.
[ترجمه ترگمان]چنین اجتنابی، هر زمان که ممکن باشد، پس از straining، پس از Isokrates، دومین نوع طبیعی بود
[ترجمه گوگل]چنین اجتنابی، هر زمان که ممکن است بدون تنش، طبیعت دوم به یک سخنران نسل پس از Isokrates خواهد بود
[ترجمه گوگل]چنین اجتنابی، هر زمان که ممکن است بدون تنش، طبیعت دوم به یک سخنران نسل پس از Isokrates خواهد بود
12. Management by objective was becoming second nature in the West Wing.
[ترجمه ترگمان]مدیریت از سوی هدف در حال تبدیل شدن به دومین ماهیت در جناح غربی بود
[ترجمه گوگل]مدیریت توسط هدف، تبدیل شدن به طبیعت دوم در غرب غربی
[ترجمه گوگل]مدیریت توسط هدف، تبدیل شدن به طبیعت دوم در غرب غربی
13. The strange and difficult was becoming second nature in the way that it had when I'd learned to fly.
[ترجمه ترگمان]عجیب و دشوار در حال تبدیل شدن به ماهیت دوم بود که یاد گرفته بودم پرواز کنم
[ترجمه گوگل]این عجیب و غریب بود که طبیعت دوم را به همان شیوه ای که در آن زمان آموختم پرواز می کردم
[ترجمه گوگل]این عجیب و غریب بود که طبیعت دوم را به همان شیوه ای که در آن زمان آموختم پرواز می کردم
14. Gradually those qualities become second nature.
[ترجمه ترگمان]بتدریج این ویژگی ها به ماهیت دوم تبدیل می شوند
[ترجمه گوگل]به تدریج این ویژگی ها طبیعت دوم می شوند
[ترجمه گوگل]به تدریج این ویژگی ها طبیعت دوم می شوند
15. This is because it is second nature for them to pose their questions at the level of the individual organism.
[ترجمه ترگمان]این به این دلیل است که این دومین ماهیت برای آن ها است که سوالات خود را در سطح یک ارگانیسم منفرد مطرح می کنند
[ترجمه گوگل]این به این دلیل است که طبیعت دوم آنهاست که سوالاتشان را در سطح ارگانیسم فرد قرار دهند
[ترجمه گوگل]این به این دلیل است که طبیعت دوم آنهاست که سوالاتشان را در سطح ارگانیسم فرد قرار دهند
پیشنهاد کاربران
ملکه ذهن
طبیعت ثانوی
رفتار یا صفتی اکتسابی که به واسطه ٔ اعمال و بکارگیری طولانی، ذاتی و طبیعی به نظر می رسد ( حسین بشری )
رفتار یا صفتی اکتسابی که به واسطه ٔ اعمال و بکارگیری طولانی، ذاتی و طبیعی به نظر می رسد ( حسین بشری )
کار یا فعالیتی که در آن تبحر داریم
عادتی که ملکه ذهن شده
An acquired habit or a pattern of behavior that becomes deeply engrained through frequent repetition
Social adaptness is a skill that can become a second nature.
An acquired habit or a pattern of behavior that becomes deeply engrained through frequent repetition
Social adaptness is a skill that can become a second nature.
کلمات دیگر: