کلمه جو
صفحه اصلی

ashen


معنی : خاکستری، دارای رنگ خاکستری، شبیه خاکستر، مربوط به چوب درخت زبان گنجشک
معانی دیگر : خاکستر مانند، خاکستر فام، پریده رنگ، از خاکستر، (قدیمی)، وابسته به درخت زبان گنجشک

انگلیسی به فارسی

خاکستری، دارای رنگ خاکستری، شبیه خاکستر، مربوط به چوب درخت زبان گنجشک


خاکستر، خاکستری، دارای رنگ خاکستری، شبیه خاکستر، مربوط به چوب درخت زبان گنجشک


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: consisting of, reduced to, or resembling ashes.
مشابه: ashy

- The ashen remains of the logs lay in the fireplace grate.
[ترجمه ترگمان] بقایای خاکستر تیر در بخاری دیواری قرار داشت
[ترجمه گوگل] باقی مانده های خاکستر از سیاهههای مربوط در رختشوی شومینه

(2) تعریف: of the color of ashes; very pale.
مترادف: ashy
مشابه: blanched, cadaverous, colorless, ghastly, gray, light, livid, pale, pallid, wan, washed-out

- Her ashen complexion suggested she was either very frightened or very ill.
[ترجمه ترگمان] چهره خاکستری اش حاکی از این بود که او هم خیلی ترسیده یا خیلی مریض است
[ترجمه گوگل] چهره قهوه ای او پیشنهاد کرد که او بسیار ترسناک و یا خیلی بیمار است
صفت ( adjective )
(1) تعریف: of or pertaining to the ash tree.

(2) تعریف: made of ash wood.

• pale, gray, ash-colored
someone who is ashen looks very pale, especially because they are shocked or afraid.

دیکشنری تخصصی

[نساجی] خاکستری رنگ

مترادف و متضاد

خاکستری (صفت)
gray, ashen, ashy, drab, cinereous, grizzle

دارای رنگ خاکستری (صفت)
ashen

شبیه خاکستر (صفت)
ashen

مربوط به چوب درخت زبان گنجشک (صفت)
ashen

gray


Synonyms: anemic, blanched, cadaverous, colorless, ghastly, gray, leaden, pale, pallid, pasty, sallow, wan, white


جملات نمونه

Upon hearing the news, his face became ashen.

با شنیدن آن خبر، رنگ از صورتش پرید.


1. upon hearing the news, his face became ashen
با شنیدن آن خبر،رنگ از صورتش پرید.

2. His face was ashen and wet with sweat.
[ترجمه ترگمان]چهره اش رنگ پریده و خیس عرق بود
[ترجمه گوگل]صورت او خاکستر و مرطوب با عرق بود

3. She was thin and her face was ashen.
[ترجمه ترگمان]لاغر بود و صورتش مثل خاکستر شده بود
[ترجمه گوگل]او نازک بود و صورتش خاکستر بود

4. She listened to the tragic news ashen - faced.
[ترجمه ترگمان]به شنیدن این خبر غم انگیز که به رنگ خاکستری درامده بود گوش داد
[ترجمه گوگل]او به خبرخوانهای دروغین گوش فرا داد

5. His eyes were closed, his face was an ashen colour, and there were beads of sweat on his forehead.
[ترجمه ترگمان]چشمانش بسته بود، چهره اش رنگ پریده بود و دانه های عرق روی پیشانی اش ریخته بود
[ترجمه گوگل]چشمان او بسته بودند، صورتش رنگ مشکی بود و عدسی از عرق روی پیشانی اش بود

6. His parents' faces turn ashen when they first see him, then they smile through their tears.
[ترجمه ترگمان]وقتی اولین بار او را می بینند، چهره پدر و مادرش خاکستری می شود، بعد از میان اشک های خود لبخند می زنند
[ترجمه گوگل]هنگامی که آنها برای اولین بار او را می بینند، چهره والدین او را می بینند، سپس از طریق اشک هایشان لبخند می زنند

7. He could see his reflection, turned gaunt and ashen, in the fragment of mirror propped against the lavatory window.
[ترجمه ترگمان]تصویر خودش را می دید، لاغر و رنگ پریده، در قسمتی از آینه که به پنجره مستراح تکیه داده بود
[ترجمه گوگل]او می توانست انعکاس خود را ببیند و در قسمت آینه ای که در برابر پنجره توالت قرار دارد، دمیده و خاکستر شود

8. Mr Lehman turned ashen and thin.
[ترجمه ترگمان]آقای لمان ashen و لاغر شد
[ترجمه گوگل]آقای لمان تبدیل به خاکستری و نازک شده است

9. The ashen flat morning sky reflects pewter.
[ترجمه ترگمان]آسمان صاف و خاکستری بامدادی انعکاس مفرغی بود
[ترجمه گوگل]صبحگاهی صبحگاهی صاف آسمان را بازتاب می دهد

10. His face was ashen.
[ترجمه ترگمان]صورتش خاکستر شده بود
[ترجمه گوگل]صورتش خاکستر بود

11. Lisa's face had turned ashen.
[ترجمه ترگمان]چهره لیزا خاکستری شده بود
[ترجمه گوگل]چهره لیزا چکه شده بود

12. If wish nature, simple, may use the local ashen tone, sienna, red, the green makes the quite gentle environment.
[ترجمه ترگمان]اگر طبیعت آرزوی آن را داشته باشد، ساده است، ممکن است از رنگ خاکستری محلی، sienna، قرمز و سبز استفاده کند
[ترجمه گوگل]اگر تمایل به طبیعت ساده باشد، ممکن است از تکه های خاکستری محلی، sienna، قرمز استفاده شود، سبز محیط کاملا ملایم را ایجاد می کند

13. See the ashen that old woman person frightens only: Fierce, fierce.
[ترجمه ترگمان]می بینی که آن زن سالخورده، تنها، خشمگین و درنده است
[ترجمه گوگل]مردی که پیرمرد را می بیند، فقط گرمی را می بیند: شدید، شدید

14. After a year in ashen Paris, he was in a chromatic delirium.
[ترجمه ترگمان]پس از یک سال در پاریس، او غرق در هیجان بود
[ترجمه گوگل]پس از یک سال در خاکستر پاریس، او در خلال رنگی رنگ بود

پیشنهاد کاربران

رنگ پریده
Pale, washed out and colorless

Ashen desert

His ashen face/ mask

A white ashen dust veiled his dark suit

very pale


کلمات دیگر: