کلمه جو
صفحه اصلی

encouragement


معنی : تشویق، پشت گرمی، دل گرمی، ترغیب، تشجیع
معانی دیگر : خواهانسازی، ایزانش، برآغالش، (چیز یا کسی که تشویق می کند) مشوق، انگیزان، انگیزگر

انگلیسی به فارسی

تشویق، دلگرمی


تشویق، ترغیب، دل گرمی، پشت گرمی، تشجیع


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
(1) تعریف: the act of encouraging or condition of being encouraged.
مشابه: buttress, inducement, promotion, support

(2) تعریف: someone or something that encourages.
مشابه: cheer, support

- She was a great encouragement to me.
[ترجمه ترگمان] او برای من دلگرمی بزرگی بود
[ترجمه گوگل] او یک تشویق بزرگ برای من بود

• support, inspiration, something that gives hope
if someone gives you encouragement, they tell you that what you are doing is good and that you should continue to do it.

مترادف و متضاد

help, support


تشویق (اسم)
abetment, encouragement, persuasion, exhortation, inspiration, eulogy, cheer-up

پشت گرمی (اسم)
encouragement, support, assurance

دلگرمی (اسم)
encouragement, assurance, reliance, morale

ترغیب (اسم)
cheer, prod, encouragement, persuasion, suasion

تشجیع (اسم)
encouragement, solicitation, valorization

Synonyms: advance, advocacy, aid, animation, assistance, backing, boost, cheer, comfort, confidence, consolation, consoling, easement, enlivening, faith, favor, firmness, fortitude, helpfulness, hope, incentive, incitement, inspiration, inspiritment, invigoration, optimism, promotion, reassurance, reassuring, refreshment, relief, relieving, reward, shot in the arm, softening, solacing, stimulation, stimulus, succor, supporting, trust, urging


Antonyms: denunciation, derision, deterrent, discouragement


جملات نمونه

1. my parents' encouragement made me study
تشویق های والدینم موجب شد که درس بخوانم.

2. the teacher's words of encouragement penetrated my despair
سخنان تشویق آمیز معلم نومیدی مرا زائل کرد.

3. the slightest smile would serve him for encouragement
کمترین لبخند او را تشویق می کرد.

4. With encouragement, Sally is starting to play with the other children.
[ترجمه ترگمان]با تشویق، سالی دارد با بچه های دیگر بازی می کند
[ترجمه گوگل]با تشویق، سلی شروع به بازی با بچه های دیگر می کند

5. Given the slightest encouragement, he'd be on his knees swearing eternal devotion.
[ترجمه ترگمان]با توجه به کوچک ترین تشویق، او به زانو در خواهد آمد و سوگند وفاداری ابدی خواهد خورد
[ترجمه گوگل]با توجه به کوچکترین تشویق، او بر روی زانو زده خواهد شد و قسمتی از ایمان ابدی را می کشد

6. Teenagers need love, encouragement and reassurance from their parents.
[ترجمه ترگمان]نوجوانان به عشق، تشویق و اطمینان از والدین خود نیاز دارند
[ترجمه گوگل]نوجوانان نیازمند عشق، تشویق و اطمینان از والدین خود هستند

7. Her encouragement and support strengthened our resolve.
[ترجمه ترگمان]دلگرمی و پشتیبانی او عزم ما را تقویت کرد
[ترجمه گوگل]تشویق و حمایت او قطعنامه ما را تقویت کرد

8. The man was crooning soft words of encouragement to his wife.
[ترجمه ترگمان]این مرد به خاطر تشویق و تشویق همسرش به زیر لب زمزمه می کرد
[ترجمه گوگل]این مرد کلمات کلیدی تشویق را به همسرش داد

9. His words of encouragement were to no avail.
[ترجمه ترگمان]حرف هایش هیچ فایده ای نداشت
[ترجمه گوگل]کلمات او تشویق به فایده نداشت

10. The teacher's words were a great encouragement to him.
[ترجمه ترگمان]کلمات معلم به او دلگرمی خوبی می دادند
[ترجمه گوگل]کلمات معلم برای او بسیار دلگرم کننده بود

11. His encouragement gave me a hot sense of uplift.
[ترجمه ترگمان]دلگرمی او به من احساس گرمی کرد
[ترجمه گوگل]تشویق او به من یک حس گرم از بالا بردن به من داد

12. You need encouragement from people who understand what you are trying to do.
[ترجمه ترگمان]تو به تشویق کسایی نیاز داری که درک کنن داری چی کار می کنی
[ترجمه گوگل]شما نیاز به تشویق افرادی دارید که درک آنچه در تلاش هستند انجام دهید

13. Perhaps I can offer a few words of encouragement to those who did not win any prizes this time.
[ترجمه ترگمان]شاید بتوانم چند کلمه ای به کسانی که این بار برنده جایزه نشده اند، تقدیم کنم
[ترجمه گوگل]شاید بتوانم چند کلمه تشویق به کسانی که در این زمان برنده جایزه نباشند

14. He needs all the support and encouragement he can get.
[ترجمه ترگمان]او به همه حمایت و تشویقی که می تواند به دست آورد نیاز دارد
[ترجمه گوگل]او نیاز به حمایت و دلگرمی دارد

15. I draw great encouragement from the fact that the classroom is always full.
[ترجمه ترگمان]از این حقیقت که کلاس همیشه پر است تشویق می کنم
[ترجمه گوگل]من از این واقعیت که کلاس درس همیشه پر است تشویق می کنم

16. Her words were a great encouragement to them.
[ترجمه ترگمان]کلمات او برای آن ها یک تشویق بزرگ بود
[ترجمه گوگل]کلمات او یک تشویق عالی برای آنها بود

My parents' encouragement made me study.

تشویق‌های والدینم موجب شد که درس بخوانم.


They gave her money and other encouragements.

به او پول و انگیزه‌های دیگر دادند.


پیشنهاد کاربران

انگیزه

ذوق، ذائقه
artistic encouragements: ذوق هنری

مشتاق

انگیزشی

تشویق
ترغیب

دل گرمی
قوت قلب


کلمات دیگر: