1. The regress argument is an argument that as well as the inferentially justified beliefs, there must be some beliefs which are justified non-inferentially.
[ترجمه ترگمان]بحث برگشت برداشت، استدلالی است که به همراه عقاید موجه inferentially، باید برخی از عقاید موجه داشته باشند که غیرقابل پذیرش هستند
[ترجمه گوگل]استدلال رگرسیون استدلالی است که علاوه بر باورهای متعارف موجه، باید برخی باورهایی را که به طور غیرمنطقی توجیه شده اند، داشته باشند
2. This ambivalence may regress into a fatalistic view of herself and her future.
[ترجمه ترگمان]این دمدمی مزاجی ممکن است به یک دیدگاه جبری از خود و آینده او تبدیل شود
[ترجمه گوگل]این دوبیتی ممکن است به یک دیدگاه فانتزی نسبت به خود و آینده او رجوع کند
3. They do, however, tend to regress rapidly after childbirth.
[ترجمه ترگمان]با این حال، آن ها تمایل دارند به سرعت بعد از زایمان تنزل پیدا کنند
[ترجمه گوگل]با این حال، آنها پس از زایمان تمایل به سرعت دارند
4. Do cancers always regress before killing us if they cannot maintain their telomeres?
[ترجمه ترگمان]آیا سرطان ها همیشه قبل از کشتن ما تنزل پیدا می کنند اگر نتوانند telomeres را حفظ کنند؟
[ترجمه گوگل]آیا سرطانها همیشه قبل از کشتن ما، اگر آنها نمیتوانند تلومرهای خود را حفظ کنند، رنج میبرند؟
5. Through demarcating sensor and corresponding regress manage, can get relation between dielectric loss angle and grain moisture content. The relation was stored to memory of single-chip computer.
[ترجمه ترگمان]از طریق تعیین سنسور و برگشت برگشت به ترتیب، می تواند رابطه بین زاویه ضرر عایقی و محتوای رطوبت دانه را به دست آورد این رابطه به حافظه کامپیوتر تک تراشه اختصاص داده شد
[ترجمه گوگل]از طریق حساس کردن سنسور و مدیریت رگرسیون مربوطه می توان رابطه بین زاویه ی کاهش دی الکتریک و رطوبت دانه را بدست آورد این ارتباط به حافظه کامپیوتر تک تراشه ذخیره شد
6. Jack Jurasky, Riggins "would most likely regress to a manifest psychosis and become extremely difficult to manage" if he were taken off Mellaril.
[ترجمه ترگمان]جک Jurasky، riggins \"به احتمال زیاد به یک جنون آشکار تنزل خواهد کرد و مدیریت\" اگر او را اخراج کنند بسیار دشوار خواهد شد \"
[ترجمه گوگل]جک جراسکی، Riggins به احتمال زیاد به یک روانشناسی مبهم رجوع می کند و اگر آن را از Mellaril خارج کند، بسیار دشوار است برای مدیریت '
7. Benign cysts may be more prominent premenstrually and regress in size during the follicular phase.
[ترجمه ترگمان]cysts Benign ممکن است more و regress از نظر اندازه در طول فاز follicular باشد
[ترجمه گوگل]کیست های خوش خیم ممکن است قبل از قاعدگی برجسته تر باشند و در طول مرحله فولیکولر در اندازه بزرگ شوند
8. Another difficulty is the infinite regress generated by the view of Locke and many other philosophers.
[ترجمه ترگمان]مشکل دیگر، رگرسیون نامحدود تولید شده با دید لاک و بسیاری از فلاسفه دیگر است
[ترجمه گوگل]دشواری دیگر، رنج بی نهایت تولید شده توسط نظر لک و بسیاری دیگر از فیلسوفان است
9. The stepwise regress technology was applied to analyze the factors after virtualization of status variables.
[ترجمه ترگمان]از فن آوری رگرسیون گام به گام برای تجزیه و تحلیل عوامل بعد از مجازی سازی متغیرهای وضعیت استفاده شد
[ترجمه گوگل]تکنیک رگرسیون گام به گام برای تجزیه و تحلیل عوامل بعد از مجازی سازی متغیرهای وضعیت استفاده شد
10. The freeze front will regress spontaneously.
[ترجمه ترگمان]جبهه منجمد به طور خودبخود تنزل خواهد کرد
[ترجمه گوگل]جبهه یخ زدن به خودی خود رجوع می کند
11. All factors have obvious regress effects on learning strategy.
[ترجمه ترگمان]همه فاکتورها به طور واضح بر روی استراتژی یادگیری تاثیر می گذارند
[ترجمه گوگل]تمام عوامل دارای اثرات رگرسیون واضح در استراتژی یادگیری است
12. Many prisoners, on being freed, regress to a life of crime.
[ترجمه ترگمان]بسیاری از زندانیان آزاد شده، به زندگی جنایت کاهش پیدا می کنند
[ترجمه گوگل]بسیاری از زندانیان، که آزاد شده اند، به یک زندگی جرم رجوع می کنند
13. Jurisdiction is inclining to regress under the guidance of the conservative associate justicer pointed by the New Conservatism President.
[ترجمه ترگمان]صلاحیت قضایی به کاهش برگشت به راهنمایی دستیار محافظه کار justicer اشاره کرد که توسط رئیس جمهور جدید Conservatism خاطر نشان شده است
[ترجمه گوگل]صلاحیت این است که تحت هدایت داوری معاون محافظه کار با اشاره به رئیس جمهور جدید محافظه کاری شود
14. The attempt leads to an infinite regress.
[ترجمه ترگمان]این تلاش منجر به برگشت بی نهایت می شود
[ترجمه گوگل]این تلاش منجر به رنج بی نهایت می شود
15. At the moment of victory, we regress.
[ترجمه ترگمان]در لحظه پیروزی، ما بر می گردیم
[ترجمه گوگل]در لحظه پیروزی، ما در حال رها شدن هستیم