کلمه جو
صفحه اصلی

reproductive


معنی : تناسلی، فرااور
معانی دیگر : وابسته به تولید مجدد، بازفرآور، بازفروردی، بازساختی، بازآور، بازآورشی، نوزایشی، وابسته به پخش صدا، آواپخشی، مولد

انگلیسی به فارسی

مولد، تناسلی


باروری، تناسلی، فرااور


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: reproductively (adv.), reproductiveness (n.)
(1) تعریف: of or relating to reproduction.

(2) تعریف: that reproduces.

- the reproductive organs
[ترجمه ترگمان] اندام های تولید مثل
[ترجمه گوگل] اندام های تولید مثل

• procreant, producing offspring; pertaining to the process of reproduction; serving to reproduce
reproductive means relating to the reproduction of living things.

دیکشنری تخصصی

[ریاضیات] تکثیری، قابل تکثیر

مترادف و متضاد

تناسلی (صفت)
sexual, gamic, genital, reproductive

فرااور (صفت)
reproductive

جملات نمونه

1. reproductive devices
دستگاه های آواپخش

2. reproductive industries
صنایع بازفرآور

3. reproductive organs
اندام های تناسلی

4. Not all doctors truly understand the reproductive cycle.
[ترجمه ترگمان]همه پزشکان واقعا چرخه تولید مثل را درک نمی کنند
[ترجمه گوگل]همه پزشکان واقعا چرخه تولید مثل را درک نمی کنند

5. The male reproductive organs are exterior to the body.
[ترجمه ترگمان]اندام های تولید مثلی نر در خارج از بدن قرار دارند
[ترجمه گوگل]اندام های تولید مثل مردان بیرون بدن هستند

6. Extra doses of the hormone caused the animals' reproductive organs to develop sooner than usual.
[ترجمه ترگمان]دوزهای اضافی هورمون، اعضای تولید مثل حیوانات را به وجود می آورد که زودتر از حد معمول رشد کنند
[ترجمه گوگل]دوزهای اضافی از هورمون باعث شده اند که اندام های تولید مثل حیوانات دیرتر از حد معمول رشد کنند

7. The book deals with the reproductive biology of the buffalo.
[ترجمه ترگمان]کتاب با زیست شناسی تولید مثل بوفالو سر و کار دارد
[ترجمه گوگل]این کتاب به زیست شناسی باروری بوفالو مربوط می شود

8. This seasonal decline in reproductive success is yet another factor in the pied flycatcher's bigamous mating system.
[ترجمه ترگمان]این کاهش فصلی در موفقیت زاد و ولد یک عامل دیگر در سیستم جفت گیری pied flycatcher است
[ترجمه گوگل]این کاهش فصلی موفقیت تولید مثل یکی دیگر از عواملی است که در سیستم جفت گیری بیگموئید فلفل دلمه ای وجود دارد

9. Not so: traditional breeders must operate within the reproductive boundaries that define species.
[ترجمه ترگمان]اینطور نیست: پرورش دهندگان سنتی باید درون مرزه ای تولید مثل تعریف کنند که گونه ها را تعریف می کنند
[ترجمه گوگل]نهاد های سنتی نباید در مرزهای تولید مثل که گونه ها را تعریف می کنند، عمل کنند

10. And the most formidable threats to reproductive destiny that a human individual faces come from other human individuals.
[ترجمه ترگمان]و جدی ترین تهدیدها علیه سرنوشت باروری که یک فرد انسانی با آن مواجه است از افراد بشر دیگر است
[ترجمه گوگل]و تهدیدات سخت تر برای سرنوشت تولید مثل که فرد فردی با آن روبرو است از دیگر افراد انسانی است

11. In contrast, the Genetic Supermarket promotes individual reproductive choice.
[ترجمه ترگمان]در مقابل، سوپرمارکت ژنتیک می تواند انتخاب تولید مثل فردی را ترویج کند
[ترجمه گوگل]در مقابل، سوپرمارکت ژنتیک، انتخاب فردی باروری را ترویج می دهد

12. These criteria connote reproductive heterosexuality, and male-, middle-class-dominated employment.
[ترجمه ترگمان]این معیارها هم دلالت بر جذب باروری، و اشتغال مردانه دارند
[ترجمه گوگل]این معیارها به معنای دگرگونی باروری و اشتغال والدین و طبقه متوسط ​​است

13. Are women getting education and treatment for reproductive tract infections?
[ترجمه ترگمان]آیا زنان در حال تحصیل و درمان برای عفونت های دستگاه تناسلی هستند؟
[ترجمه گوگل]آیا زنان برای درمان عفونت های دستگاه تناسلی از تحصیل و درمان استفاده می کنند؟

14. To what extent its reproductive strategies emphasize such altruism depends on the pay-off of such strategies in terms of inclusive fitness.
[ترجمه ترگمان]استراتژی های باروری تا چه حد بر چنین نوع دوستی تاکید دارند بستگی به پرداخت چنین استراتژی هایی از نظر تناسب جامع دارد
[ترجمه گوگل]تا چه اندازه استراتژی های باروری آن تاکید بر چنین نوع دوستی را بستگی به پرداخت چنین استراتژیک از لحاظ آمادگی فراگیر دارد

15. The reproductive systems consist of filamentous tubes.
[ترجمه ترگمان]سیستم های تولید مثل لوله filamentous هستند
[ترجمه گوگل]سیستم های تولید مثل شامل لوله های رشته ای است

reproductive industries

صنایع بازفرآور


reproductive organs

اندام‌های تناسلی


reproductive devices

دستگاه‌های آواپخش


پیشنهاد کاربران

باز آفرینی

تکثیر

بازتولید

تولید مثل، مولّد

باروری

تولید مثلی

زایا

زایایی

مولد زاینده

تولید مثل
Organ reproductive
اندام تولید مثل

reproductive ( زیست‏شناسی )
واژه مصوب: تولیدمثلی
تعریف: مربوط به تولیدمثل|||متـ . زادآوردی

Your son mud, do you not know about the incident?
Even your male reproductive system can not be the quality of functioning of your brother Mousa male reproductive system for me
Do you not know that I spend a lot of time having sex with her for reasons that I am not quick to satisfy?
If your brother was satisfied soon, I would not have thought of marrying him at all
گل پسر، از ماجرا خبر نداری؟
حتی دستگاه تناسلی مرد شما نمی تواند کیفیت عملکرد دستگاه تناسلی مردانه برادر شما موسی را برای من داشته باشد.
آیا نمی دانید که من زمان زیادی را صرف رابطه جنسی با او به دلایلی می کنم که سریع ارضا نمی کنم؟
اگر برادرت زود راضی می شد اصلا به فکر ازدواج با او نبودم


کلمات دیگر: