کلمه جو
صفحه اصلی

ironclad


معنی : سفت، سخت، زره پوش، اهن پوش
معانی دیگر : (مجازی) محکم، عدول ناپذیر، تخطی ناپذیر، پوشیده از آهن، آهن پوش، کشتی زره دار، زره پوش، اهن پوش، اهن دار، سخت، سفت، کشتی زره پوش

انگلیسی به فارسی

زره پوش، اهن پوش، سفت، سخت


ironclad، زره پوش، سخت، اهن پوش، سفت


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
(1) تعریف: as though covered in iron armor; unbreakable and inflexible.
مشابه: rigid

- an ironclad agreement
[ترجمه ترگمان] یک توافق مهم و مهم
[ترجمه گوگل] یک توافق سختگیرانه

(2) تعریف: covered in metal armor, as a warship protected by iron plates.
اسم ( noun )
• : تعریف: a nineteenth-century warship with iron plate armor that covered wooden sides.

• type of warship covered with iron plates
armored, protected by an iron covering; hard, tough

مترادف و متضاد

سفت (صفت)
firm, able-bodied, stiff, horny, hard, rigid, fast, solid, dense, tough, tight, tenacious, thick, ironclad, stark, burly, brawny, beefy, chopping, tense, taut, wiry, hard-boiled, muscle-bound

سخت (صفت)
firm, hard, rigid, serious, solid, difficult, stringent, laborious, dogged, adamantine, tough, strict, strong, sticky, troublesome, exquisite, chronic, heavy, formidable, grim, demanding, arduous, ironclad, indomitable, austere, exacting, severe, stout, rugged, grave, intense, violent, callous, inexorable, trenchant, tense, crusty, difficile, trying, dour, intolerable, flinty, stony, petrous, hard-shell, irresistible, insupportable, inflexible, insufferable, labored, steely, rigorous, rocky, unsparing

زره پوش (صفت)
armored, ironclad, armoured

اهن پوش (صفت)
ironclad

fixed, rigid


Synonyms: abiding, agreed, arranged, certain, changeless, confirmed, definite, determinate, enduring, firm, inflexible, in the bag, planned, prearranged, settled, stated, stubborn, sure, unalterable, uncompromising, unwavering


جملات نمونه

1. a ironclad agreement
قرارداد محکم

2. That is an ironclad fact that is beyond controversy.
[ترجمه ترگمان]این یک حقیقت سخت و مهم است که فراتر از مناقشه است
[ترجمه گوگل]این یک واقعیت است که فراتر از بحث است

3. Windows 95 is not the most ironclad operating system.
[ترجمه ترگمان]ویندوز ۹۵ مهم ترین سیستم عامل نیست
[ترجمه گوگل]ویندوز 95 سیستمعامل ترین سیستم عامل نیست

4. It dramatized the superiority of ironclad warships over wooden ones.
[ترجمه ترگمان]برتری جنگی ironclad را بر روی چوب های چوبی نشان می داد
[ترجمه گوگل]این برتری کشتی های جنگی آهنربای بر روی آن ها را به نمایش گذاشت

5. This ironclad shield was pierced by ten gun ports, the largest guns being designed for 9-inch shells.
[ترجمه ترگمان]این سپر زره پوش، توسط ده بندر اسلحه سوراخ شده بود، بزرگ ترین مسلسل که برای فشنگ ۹ اینچی طراحی شده بود
[ترجمه گوگل]این سپر آهنربای توسط ده بنای اسلحه سوراخ شد، بزرگترین اسلحه برای پوسته های 9 اینچی طراحی شده است

6. She said she made sure she had an ironclad prenuptial agreement.
[ترجمه ترگمان]اون گفت که مطمئن شده که اون یه توافقنامه ironclad و ironclad داره
[ترجمه گوگل]او گفت که او اطمینان داد که او یک توافق فریبکارانه ای با هم دارد

7. A series of ironclad facts put him to silence.
[ترجمه ترگمان]یک سری حقایق of او را به سکوت واداشت
[ترجمه گوگل]یک سری از واقعیت های ناخوشایند او را به سکوت سوق داد

8. Ironclad tore through it as an axe would hops.
[ترجمه ترگمان]چون تبر از میان آن کنده می شد، از درون آن را پاره می کرد
[ترجمه گوگل]Ironclad از طریق آن به عنوان تبر شکسته شد

9. But not every automatic circuit yields the ironclad instantaneity that Bill Power's gun barrel enjoyed.
[ترجمه ترگمان]اما نه هر مدار اتوماتیک، این instantaneity را به وجود می آورد که لوله تفنگ (بیل)از آن لذت می برد
[ترجمه گوگل]اما هیچ یک از مدارهای اتوماتیک، از لحظه ای که از بیل قدرت اسلحه لذت می برند، سریع تر می شود

10. ST: By comparison with the narrow, ironclad days of fathers, there was an expansiveness, I thought, in the days of mothers.
[ترجمه ترگمان]در مقایسه با روزه ای سخت و سخت پدران، در دوران مادران، با expansiveness و expansiveness قرار داشتند
[ترجمه گوگل]ST: در مقایسه با روزهای باریک و بی نظیر پدران، من فکر کردم، در طول روز مادران، گسترده است

11. Actually, these selection rules are not ironclad.
[ترجمه ترگمان]در واقع، این قوانین انتخاب مهم نیستند
[ترجمه گوگل]در واقع، این قواعد انتخاب به طور ناگهانی نیست

12. Enabling NOD 32's complete set of modules provides ironclad detection methods.
[ترجمه ترگمان]فعال کردن مجموعه کاملی از ماژول ها روش های تشخیص مهم را ارایه می دهد
[ترجمه گوگل]فعال کردن مجموعه کامل ماژول های NOD 32، روش های تشخیص آهن را فراهم می کند

13. The stout king surveyed the length of his Ironclad.
[ترجمه ترگمان]پادشاه چاق به طول of نگاه کرد
[ترجمه گوگل]پادشاه استوار طول عمر Ironclad خود را بررسی کرد

14. But no vehicle in China has developed as ironclad a reputation as the Audi A the semiofficial choice of Chinese bureaucrats.
[ترجمه ترگمان]اما هیچ وسیله نقلیه در چین به عنوان یک شهرت به عنوان \"Audi ای دی یو\" به عنوان انتخاب semiofficial کارمندان چینی شناخته شده است
[ترجمه گوگل]اما هیچ وسیله نقلیه در چین به عنوان یک قهرمان به عنوان Audi A انتخاب نیمه رسمی از بوروکرات های چینی ساخته نشده است

a ironclad agreement

قرارداد محکم


پیشنهاد کاربران

محکم
خدشه ناپذیر
تغییر ناپذیر
سفت و سخت
برگشت ناپذیر

He was speaking of their enduring and ironclad commitment to the treaty


کلمات دیگر: