کلمه جو
صفحه اصلی

conversational


معنی : محاورهای، مکالمهای
معانی دیگر : گفت و شنودی، خوش حرف، خوش صحبت، صحبت دوست، حراف

انگلیسی به فارسی

مکالمه‌ای


محاوره‌ای


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: conversationally (adv.)
(1) تعریف: of or characteristic of conversation.

(2) تعریف: having the ability to converse.

• of or pertaining to a conversation
conversational describes something that relates to conversation.

دیکشنری تخصصی

[کامپیوتر] محاوره ای
[برق و الکترونیک] محاوره ای

مترادف و متضاد

محاوره ای (صفت)
colloquial, conversational, dialogic

مکالمه ای (صفت)
conversational, dialogic

جملات نمونه

conversational English

انگلیسی محاوره‌ای


1. conversational english
انگلیسی محاوره ای

2. The students paired off to practise their conversational skills.
[ترجمه ترگمان]دانش آموزان با هم جفت شدند تا مهارت های محاوره ای خود را تمرین کنند
[ترجمه گوگل]دانش آموزان به خاطر تمرین مهارت های مکالمه خود به یکدیگر متصل می شوند

3. Her tone was mild, almost conversational.
[ترجمه amir.m] او با صدای ملایم درحال مکالمه کردن بود
[ترجمه amir.m] مکالمه های او تقریبا با صدای ملایم و آرام بود.
[ترجمه ترگمان]لحن صدایش ملایم و تقریبا مکالمه بود
[ترجمه گوگل]تن او خفیف و تقریبا مکالمه بود

4. His father wanted him to learn conversational German.
[ترجمه amir.m] پدرش از او خواست که مکالمه های آلمانی بیاموزد
[ترجمه ترگمان]پدرش او را می خواست که از زبان آلمانی یاد بگیرد
[ترجمه گوگل]پدرش می خواست او را بخواند تا زبان آلمانی را یاد بگیرد

5. I learnt conversational Spanish at evening classes.
[ترجمه ترگمان]در کلاس های شبانه اسپانیایی یاد گرفتم
[ترجمه گوگل]من کلاس مکالمه اسپانیایی را در کلاس های شبانه آموختم

6. She values herself on her conversational powers.
[ترجمه ترگمان]اون خودش رو روی قدرت گفتگوی اون اهمیت میده
[ترجمه گوگل]او خود را بر قدرت های مکالمه خود ارزش می گذارد

7. Bernard made no response to Tom's conversational gambits.
[ترجمه ترگمان]برنارد به برنارد جواب نمی داد
[ترجمه گوگل]برنارد هیچ پاسخی به گامبوتهای مکالمه تام نداشت

8. Men have a more direct conversational style.
[ترجمه ترگمان]مردان سبک محاوره ای بیشتری دارند
[ترجمه گوگل]مردان دارای سبک مکالمه مستقیم هستند

9. In conversational English " is not " often contracts to " isn't ".
[ترجمه amir.m] معمولا در مکالمه های انگلیسی ( ( خیر نیست ) ) مخفف میشود به ( ( نیست ) )
[ترجمه ترگمان]در زبان محاوره ای \"اغلب قرارداد نیست که\" نیست
[ترجمه گوگل]در مکالمه انگلیسی 'نه' اغلب قراردادهای 'نه' است

10. I know everyday conversational Japanese.
[ترجمه زهرا] من مکالمات روزمره ی زبان ژاپنی را بلدم.
[ترجمه amir.m] من مکالمه روزمره ی ژاپنی هارا می دانم
[ترجمه ترگمان]من هر روز صحبت از زبان ژاپنی را می دانم
[ترجمه گوگل]من هر روز مکالمه ژاپنی می شناسم

11. The article is written in a conversational style.
[ترجمه amir.m] مقاله در سبک محاوره ای نوشته شده است
[ترجمه ترگمان]این مقاله به سبک مکالمه نوشته شده است
[ترجمه گوگل]مقاله در سبک گفتگو نوشته شده است

12. The article was written in straightforward, almost conversational language.
[ترجمه ترگمان]این مقاله به زبان ساده و تقریبا محاوره ای نوشته شده است
[ترجمه گوگل]مقاله در زبان ساده و تقریبا مکالمه نوشته شده است

13. He seems to lack basic conversational skills.
[ترجمه ترگمان]به نظر می رسد که او فاقد مهارت های کلامی است
[ترجمه گوگل]به نظر می رسد که او مهارت های مکالمه ای پایدار ندارد

14. She could do nothing but batten down the conversational hatches and wait until the storm blew itself out.
[ترجمه ترگمان]او هیچ کاری نمی توانست بکند جز کندن دریچه مکالمه و صبر کردن تا زمانی که توفان شروع به وزیدن کرد
[ترجمه گوگل]او می توانست چیزی را انجام دهد، اما چنگال های مکالمه را خالی نکرد و صبر کن تا طوفان خود را بیرون بکشد

15. Its tragic revelations are presented in a quiet, conversational style which hides deep emotions.
[ترجمه ترگمان]این الهام غم انگیز آن به سبک محاوره ای و محاوره ای ارائه می شود که احساسات عمیق را پنهان می کند
[ترجمه گوگل]آیات غم انگیز آن در سبک آرام و مکالمه ای است که احساسات عمیق را به نمایش می گذارد

پیشنهاد کاربران

گفت وگویی، گفتاری، محاوره ای

محاوره ای
عامیانه
گفتگویی

گفتگو محور


کلمات دیگر: