کلمه جو
صفحه اصلی

textbook


معنی : رساله، کتاب درسی، کتاب اصلی در یک موضوع
معانی دیگر : درسنامه ای، بن کتابی، پروز نامه ای، کتاب حاوی اصول هر چیز، کتاب اصول، کتاب درسی، کتاب اصلی، دریک موضوع، رساله

انگلیسی به فارسی

کتاب درسی، کتاب اصلی دریک موضوع، رساله


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a book used as the basis for instruction in or study of a specific subject.
مشابه: text

• learning book, educational book
a textbook is a book about a particular subject that is intended for students to use.

مترادف و متضاد

رساله (اسم)
precis, abstract, treatise, dissertation, tract, epistle, booklet, act, leaflet, brochure, enchiridion, handbook, rescript, textbook, tractate

کتاب درسی (اسم)
text, textbook

کتاب اصلی در یک موضوع (اسم)
textbook

text


Synonyms: assigned text, class book, course book, primer, reader, required reading, schoolbook, workbook


جملات نمونه

1. a textbook example of the evils of bureaucracy
مثال درسنامه ای مضار دیوان سالاری

2. a mathematical textbook
کتاب درسی ریاضیات

3. the second unit of this textbook
بخش دوم این کتاب درسی

4. he had read and carefully highlighted the textbook
او کتاب درسی را خوانده و با دقت زیر مطالب مهم خط کشیده بود.

5. The boy forgot where he put his textbook.
[ترجمه محمد حسن اسایش] پسرفراموش کرد که کتابخودرا کجا گذاشته است.
[ترجمه ترگمان]پسر یادش رفت که کتابش را کجا گذاشته
[ترجمه گوگل]پسر فراموش کرد که در آن کتاب خود را قرار داده است

6. I gave the textbook back to him.
[ترجمه ترگمان]کتاب درسی را به او دادم
[ترجمه گوگل]من کتاب را به او دادم

7. That was a textbook goal from Taylor.
[ترجمه ترگمان]این یک هدف درسی از تیلر بود
[ترجمه گوگل]این یک هدف کتابفروشی از تیلور بود

8. He tossed the textbook to me.
[ترجمه ترگمان] اون کتاب درسی رو به من داد
[ترجمه گوگل]او کتاب را به من داد

9. He was reading a math textbook in the dormitory.
[ترجمه ترگمان]او کتاب درسی ریاضی را در خوابگاه می خواند
[ترجمه گوگل]او کتاب خواندن ریاضی را در خوابگاه خواند

10. He bought a new mathematical textbook.
[ترجمه ترگمان]یک کتاب درسی ریاضی خریده بود
[ترجمه گوگل]او یک کتاب جدید ریاضی را خریداری کرد

11. The family is shaping excellent personality life textbook, is to stimulate the spirit of power source, is the emotional rain nourishes the soul.
[ترجمه ترگمان]این خانواده در حال شکل گیری یک کتاب درسی شخصیت عالی هستند، که روح منبع قدرت را تحریک می کند، این است که باران احساسی روح را تغذیه می کند
[ترجمه گوگل]خانواده در حال شکل گیری کتاب درسی شخصیتی عالی است، تحریک روح منبع قدرت، باران عاطفی تغذیه روح است

12. This book is designed as a textbook.
[ترجمه ترگمان]این کتاب به عنوان یک کتاب درسی طراحی شده است
[ترجمه گوگل]این کتاب به عنوان یک کتاب درسی طراحی شده است

13. She's a walking textbook of medicine.
[ترجمه ترگمان]او یک کتاب درسی از پزشکی است
[ترجمه گوگل]او یک کتاب درسی پزشکی است

14. Textbook writing can be an intellectually and financially rewarding activity.
[ترجمه ترگمان]نوشتن کتب درسی می تواند یک فعالیت ارزشمند از نظر فکری و مالی باشد
[ترجمه گوگل]نوشتن کتاب درسی می تواند یک فعالیت ذهنی و مالی باشد

15. The new textbook is in course of preparation.
[ترجمه ترگمان]کتاب درسی جدید در جریان آماده سازی است
[ترجمه گوگل]کتاب جدید در حال آماده سازی است

16. It was a textbook example of how to deal with the problem.
[ترجمه ترگمان]این یک نمونه درسی از نحوه برخورد با این مشکل بود
[ترجمه گوگل]این یک مثال از کتاب راهنمای نحوه مقابله با مشکل بود

a textbook example of the evils of bureaucracy

مثال درس‌نامه‌ای مضار دیوان‌سالاری


پیشنهاد کاربران

مثل روز روشن بودن


رساله

نمونه بارز، آیینه تمام نما، الگوی کامل، مثال روشن،

مثال:1 - It was a textbook example of how to deal with the problem.
2 - The advertising campaign was a textbook example of how to sell a product.

درسنامه

هو
کتاب مرجع.

موقعی که می خوای به یه نفر بگی " مثل روز روشنه" یا "خیلی ضایع" هست . از این عبارت هم استفاده میشه

As an adj

used to describe something that is done exactly as it should be done, or happens exactly as it should happen

conforming or corresponding to an established standard or type

استاندارد کامل
کاملا اصولی
کاملا بر طبق استاندارد ها - اصول - معیارهای چیزی
کاملا بر طبق الگوی چیزی

دقیقا هم جوری که باید باشه !

A classic textbook reponse

کتاب درسی، رساله، نوشته دریک موضوع، کتاب اصلی، قانون مالیات

Adjective :
مثال عینی
شاهد عینی
نمونه روشن

به عنوان مثال :

The advertising campaign was a textbook example of how to sell a product

کتاب درسی


کلمات دیگر: