تحت تاثیر برق قرار دادن، برق زده کردن، الکتریکی کردن، به هیجان آوردن
electrified
تحت تاثیر برق قرار دادن، برق زده کردن، الکتریکی کردن، به هیجان آوردن
انگلیسی به انگلیسی
• charged with electricity; suddenly excited
جملات نمونه
1. the news of his death electrified the crowd in the square
خبر مرگ او مردم را در میدان برق زده کرد.
پیشنهاد کاربران
برقی
برق وارد شدن
شوکه شده
برق گرفته
به لرزه افتاده اند
کلمات دیگر: