(از استعداد یا هرچیز موجود) حداکثر استفاده را کردن، با مهارت به کار بردن، (قمار) مبلغ اصلی بعلاوه ی مبالغ برده را یکجا شرط بندی کردن، شرط بندی یکجا، رست زدن
parlay
(از استعداد یا هرچیز موجود) حداکثر استفاده را کردن، با مهارت به کار بردن، (قمار) مبلغ اصلی بعلاوه ی مبالغ برده را یکجا شرط بندی کردن، شرط بندی یکجا، رست زدن
انگلیسی به فارسی
(قمار) مبلغ اصلی بعلاوهی مبالغ برده را یکجا شرط بندی کردن
شرط بندی یکجا، رست زدن
(از استعداد یا هرچیز موجود) حداکثر استفاده را کردن، با مهارت به کار بردن
پاراگراف
انگلیسی به انگلیسی
• bet, wager
bet, wager; use, take advantage of
bet, wager; use, take advantage of
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: parlays, parlaying, parlayed
حالات: parlays, parlaying, parlayed
• (1) تعریف: to bet (the winnings from a previous bet) on a race or other chance.
• (2) تعریف: to maneuver or contrive to improve or increase (something).
- She parlayed the introduction into a dinner invitation.
[ترجمه ترگمان] از معرفی دعوت به شام دعوت کرد
[ترجمه گوگل] او مقدمه را به یک دعوت شام معرفی کرد
[ترجمه گوگل] او مقدمه را به یک دعوت شام معرفی کرد
اسم ( noun )
• : تعریف: a bet composed of winnings from one or more previous bets, or a series of such bets.
مترادف و متضاد
bet; maneuver
Synonyms: engineer, gamble, jockey, lay down, manage, move, plan, play, risk, speculate, venture, wager
جملات نمونه
1. She hopes to parlay her success as a model into an acting career.
[ترجمه ترگمان]او امیدوار است که موفقیت خود را به عنوان یک مدل در حرفه بازیگری به موفقیت برساند
[ترجمه گوگل]او امیدوار است که موفقیت او را به عنوان یک مدل به یک حرفه بازیگری تبدیل کند
[ترجمه گوگل]او امیدوار است که موفقیت او را به عنوان یک مدل به یک حرفه بازیگری تبدیل کند
2. Workers that have developed unique skills that they parlay into jobs or their own businesses have enjoyed more success.
[ترجمه ترگمان]کارگرانی که مهارت های منحصر به فردی را توسعه داده اند که به مشاغل یا کسب و کاره ای خودشان تبدیل شده اند، از موفقیت بیشتری برخوردار بوده اند
[ترجمه گوگل]کارکنانی که مهارت های منحصر به فردی را که به شغل یا کسب و کار خود اختصاص می دهند، توسعه داده اند، موفق تر بوده اند
[ترجمه گوگل]کارکنانی که مهارت های منحصر به فردی را که به شغل یا کسب و کار خود اختصاص می دهند، توسعه داده اند، موفق تر بوده اند
3. Service for next generation network based on Parlay API ( application programming interface ) is studied.
[ترجمه ترگمان]خدمات برای شبکه نسل بعدی براساس API parlay (رابط برنامه نویسی نرم افزار)مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]سرویس شبکه نسل بعدی بر اساس API Parlay (رابط برنامه نویسی برنامه) مورد مطالعه قرار گرفته است
[ترجمه گوگل]سرویس شبکه نسل بعدی بر اساس API Parlay (رابط برنامه نویسی برنامه) مورد مطالعه قرار گرفته است
4. You know, I may ultimately want to parlay into the action movie arena.
[ترجمه ترگمان]می دانید، من در نهایت ممکن است بخواهم در عرصه فیلم اکشن شرکت کنم
[ترجمه گوگل]می دانید، من در نهایت می خواهم به صحنه فیلم عمل بپردازم
[ترجمه گوگل]می دانید، من در نهایت می خواهم به صحنه فیلم عمل بپردازم
5. Old Parlay groaned, moved one arm impotently, and opened his eyes.
[ترجمه ترگمان]سرباز پیر نالید، یک بازو با ناتوانی حرکت کرد و چشمانش را باز کرد
[ترجمه گوگل]پاراول قدیمی در حال وقوع است، یک حرکت را بدون تحرک منتقل می کند و چشمانش را باز می کند
[ترجمه گوگل]پاراول قدیمی در حال وقوع است، یک حرکت را بدون تحرک منتقل می کند و چشمانش را باز می کند
6. Intelligent Value - Added Service Platform Based on Parlay.
[ترجمه ترگمان]سکوی خدمات مبتنی بر ارزش افزوده براساس parlay
[ترجمه گوگل]ارزش هوشمند - پلت فرم خدمات اضافه شده بر اساس Parlay
[ترجمه گوگل]ارزش هوشمند - پلت فرم خدمات اضافه شده بر اساس Parlay
7. Intelligent value-added service Platform Based on Parlay.
[ترجمه ترگمان]سکوی خدمات مبتنی بر ارزش افزوده مبتنی بر parlay
[ترجمه گوگل]پلت فرم سرویس هوشمند ارزش افزوده بر اساس Parlay
[ترجمه گوگل]پلت فرم سرویس هوشمند ارزش افزوده بر اساس Parlay
8. He is a moderate who won election and later was able to parlay that experience into national exposure as a Washington outsider.
[ترجمه ترگمان]او فردی متوسط است که برنده انتخابات شد و بعدها توانست تجربه خود را در معرض قرار گرفتن در معرض قرار گرفتن در سطح ملی به عنوان یک غریبه در واشنگتن بیان کند
[ترجمه گوگل]او معتقد است که انتخابات را به دست آورد و بعد توانست این تجربه را به عنوان یک کشور خارجی واشنگتن در معرض ملاقات قرار دهد
[ترجمه گوگل]او معتقد است که انتخابات را به دست آورد و بعد توانست این تجربه را به عنوان یک کشور خارجی واشنگتن در معرض ملاقات قرار دهد
9. In many states, liberalized workers' compensation programs have permitted unscrupulous employees to parlay minor ailments into early retirements.
[ترجمه ترگمان]در بسیاری از کشورها، برنامه های پاداش کارگران آزاد به کارمندان بی شرمانه اجازه می دهد تا بیماری های خفیف را در دوران بازنشستگی زودهنگام به دست آورند
[ترجمه گوگل]در بسیاری از ایالت ها، برنامه های جبران برنامه های کارگران آزاد شده، کارکنان بی پروا را مجاز به پرداختن به بیماری های جزئی به بازنشستگی های اولیه کرده اند
[ترجمه گوگل]در بسیاری از ایالت ها، برنامه های جبران برنامه های کارگران آزاد شده، کارکنان بی پروا را مجاز به پرداختن به بیماری های جزئی به بازنشستگی های اولیه کرده اند
10. Y Combinator commits to two rounds of funding and dispenses less than $20,000 (expense money, really) to coders so they can work, work, work on a prototype to parlay into more funding.
[ترجمه ترگمان]Y Combinator به دو دور بودجه متعهد می شود و کم تر از ۲۰،۰۰۰ دلار (پول هزینه، واقعا)به coders می دهد تا آن ها بتوانند کار کنند، کار کنند، بر روی یک نمونه اولیه کار کنند تا بودجه بیشتری کسب کنند
[ترجمه گوگل]Y Combinator متعهد به دو دوره مالی می شود و کمتر از 20،000 دلار (هزینه پول، واقعا) را به کدنویسی می دهد تا بتوانند کار، کار، کار بر روی یک نمونه اولیه برای پرداختن به بودجه بیشتری انجام دهند
[ترجمه گوگل]Y Combinator متعهد به دو دوره مالی می شود و کمتر از 20،000 دلار (هزینه پول، واقعا) را به کدنویسی می دهد تا بتوانند کار، کار، کار بر روی یک نمونه اولیه برای پرداختن به بودجه بیشتری انجام دهند
11. Without these essential lessons, you remain and unable to parlay mistakes into valuable learning opportunities.
[ترجمه ترگمان]بدون این درس های ضروری، شما می مانید و نمی توانید اشتباه ات خود را به فرصت های یادگیری با ارزش تبدیل کنید
[ترجمه گوگل]بدون این درس های ضروری، شما باقی می ماند و قادر به اشتباه به فرصت های یادگیری ارزشمند می باشید
[ترجمه گوگل]بدون این درس های ضروری، شما باقی می ماند و قادر به اشتباه به فرصت های یادگیری ارزشمند می باشید
12. A year ago, Diana Chen Ningning was seen as one of the rising stars among China's princeling entrepreneurs–the sons and daughters of government ministers who parlay family ties into business deals.
[ترجمه ترگمان]یک سال پیش، دیانا چن Ningning به عنوان یکی از ستارگان در حال طلوع در میان کارآفرینان برتر چین دیده شد - پسران و دختران وزرای دولت که روابط خانوادگی را با معاملات تجاری تطبیق دادند
[ترجمه گوگل]یک سال پیش، دیانا چن نینگینگ به عنوان یکی از ستارگان رو به رشد در بین کارآفرینان چینی که فرزندان و دختران وزیران دولت هستند و روابط خانوادگی را به کارهای تجاری تبدیل می کنند، دیده می شود
[ترجمه گوگل]یک سال پیش، دیانا چن نینگینگ به عنوان یکی از ستارگان رو به رشد در بین کارآفرینان چینی که فرزندان و دختران وزیران دولت هستند و روابط خانوادگی را به کارهای تجاری تبدیل می کنند، دیده می شود
13. In the last section, we composed an innovative real-world telematic application using some of the Parlay X Web services we introduced in the second section.
[ترجمه ترگمان]در بخش آخر، یک کاربرد telematic دنیای واقعی را با استفاده از برخی از خدمات وب parlay X که در بخش دوم معرفی کردیم، تشکیل دادیم
[ترجمه گوگل]در بخش آخر ما یک برنامه کاربردی نوآورانه در زمینه دنیای واقعی را با استفاده از برخی از خدمات وب Parlay X که در بخش دوم معرفی کردیم، تشکیل دادیم
[ترجمه گوگل]در بخش آخر ما یک برنامه کاربردی نوآورانه در زمینه دنیای واقعی را با استفاده از برخی از خدمات وب Parlay X که در بخش دوم معرفی کردیم، تشکیل دادیم
She parlayed her sweet voice into fame.
او برای رسیدن به شهرت از صدای شیرین خود بیشترین استفاده را کرد.
He parlayed a few old airplanes into a major airline.
از چند فروند هواپیمای قراضه یک شرکت هواپیمایی عمده به وجود آورد.
پیشنهاد کاربران
قمار کردن مجدد پولی که از از شرط بندی قبلی بدست آمده ( پشت سر هم قمار کردن )
۲ - شرایط موجود را به نفع خود بکار بردن
به نفع خود بهره برداری کردن
تبدیل به احسن کردن؟؟؟!!
To make good use of
She has been able to parlay her terrible singing voice into some pretty lucrative gigs outside of the music industry
۲ - شرایط موجود را به نفع خود بکار بردن
به نفع خود بهره برداری کردن
تبدیل به احسن کردن؟؟؟!!
To make good use of
She has been able to parlay her terrible singing voice into some pretty lucrative gigs outside of the music industry
کلمات دیگر: