کلمه جو
صفحه اصلی

diatribe


معنی : زخم زبان، سخن سخت، انتقاد تلخ
معانی دیگر : انتقاد تلخ و ناسزاآمیز، شکندگری

انگلیسی به فارسی

سخن سخت، انتقاد تلخ، زخم زبان


انگلیسی به انگلیسی

• critical speech, tongue lashing, tirade, satirical criticism
a diatribe is an angry speech or article which is extremely critical of someone's ideas or activities.

مترادف و متضاد

زخم زبان (اسم)
nip, rebuke, brickbat, diatribe, rap

سخن سخت (اسم)
diatribe

انتقاد تلخ (اسم)
diatribe

harangue, criticism


Synonyms: abuse, castigation, denunciation, disputation, invective, jeremiad, objection, onslaught, philippic, reviling, screed, stricture, tirade, vituperation


Antonyms: praise, recommendation


جملات نمونه

1. The book is a diatribe against the academic left.
[ترجمه ترگمان]کتاب یک حمله شدید به سمت چپ آکادمیک است
[ترجمه گوگل]این کتاب در برابر چپ علمی است

2. He launched a bitter diatribe against the younger generation.
[ترجمه ترگمان]انتقاد شدید خود را نسبت به نسل جوان آغاز کرد
[ترجمه گوگل]او یک تبعیض تلخ علیه نسل جوان را راه اندازی کرد

3. He launched into a long diatribe; She plunged into a dangerous adventure.
[ترجمه مهرداد] او وارد یک پروسه انتقادی طولانی شد؛ او درون یک ماجراجویی خطرناک شد
[ترجمه ترگمان]او به یک ماجرای خطرناک دچار شد؛ او در یک ماجرای خطرناک غرق شد
[ترجمه گوگل]او به یک دیکتاتور طولانی راه اندازی شد؛ او به یک ماجراجویی خطرناک فرو ریخت

4. He launched into a long diatribe against the government's policies.
[ترجمه ترگمان]او حمله شدید شدید علیه سیاست های دولت را آغاز کرد
[ترجمه گوگل]او به تحریم های طولانی علیه سیاست های دولت دست زد

5. They substitute character attack and personal diatribe for principled debate and discussion of the issues.
[ترجمه ترگمان]آن ها حمله شخصیت ها و انتقادهای شدید شخصی را برای بحث های اصولی و بحث در مورد موضوعات جایگزین می کنند
[ترجمه گوگل]آنها حمله شخصیتی و شخصیت شخصی را برای بحث و گفتگو اصولی و بحث در مورد مسائل جایگزین می کنند

6. Draper's history was a diatribe against the Roman Catholic Church.
[ترجمه ترگمان]تاریخ زیر Draper یک حمله شدید علیه کلیسای کاتولیک رومی بود
[ترجمه گوگل]تاریخ دروپر، یک تبعیض علیه کلیسای کاتولیک رومی بود

7. They rounded off with a scabby diatribe against the black choir in the Seventh Day Adventist Church whose voices lit the evenings.
[ترجمه ترگمان]آن ها با خشم شدیدی علیه گروه کر سیاه در کلیسای ادونتیست روز هفتم گرد آمدند که صدای آن ها عصرها را روشن می کرد
[ترجمه گوگل]آنها در یک کلیسای هفتم و هفتم که صدای شبانه را روشن می کردند، با یک کت و شلوار سیاه پوست در کلیسای سیاه چیده شدند

8. Christopher then embarked on a diatribe about the difficulties of an expeditionary force in hiatus.
[ترجمه ترگمان]پس از آن، کریستوفر در مورد مشکلات یک نیروی اعزامی به نیروهای اعزامی اقدام کرد
[ترجمه گوگل]سپس کریستوفر دربارۀ مشکلات یک نیروی اعزامی در حین وقوع زلزله گریخت

9. He launched into a long diatribe.
[ترجمه ترگمان]یک حمله شدید شدید را شروع کرد
[ترجمه گوگل]او به یک دیکتاتور طولانی راه اندازی شد

10. Merton has a previously undreamed of knack of the one-minute, long-winded trainspotter diatribe.
[ترجمه ترگمان]مرتون یک undreamed از knack یک دقیقه، از جمله diatribe و long دارد
[ترجمه گوگل]مارتون پیش از این از لحاظ ظاهری از یک دایکستر قطار یک دقیقه ای طولانی ساخته شده است

11. If those knees could tell a story it would probably be an angry diatribe against the paparazzi.
[ترجمه ترگمان]اگر آن زانوهای او می توانست داستانی را تعریف کند، این یک حمله شدید خشم نسبت به خبرنگاران بود
[ترجمه گوگل]اگر این زانوها بتوانند یک داستان بگویند، احتمالا آن را یک عصبانیت عصبانی در برابر پاپاراپزی می کند

12. George III clapped John Wilkes in the Tower for his diatribe not for his documents.
[ترجمه ترگمان]جورج سوم جان ویلکس را به خاطر انتقاد از his در برج لندن تحت فشار قرار داد
[ترجمه گوگل]جورج III جان ویلکز را در برج به خاطر اعتراض خود برای اسنادش درگیر کرد

13. A long angry or violent speech, usually of a censorious or denunciatory nature; a diatribe.
[ترجمه ترگمان]یک سخن تند یا تند، معمولا از یک طبیعت سختگیر و denunciatory؛ یک انتقاد شدید
[ترجمه گوگل]یک سخنرانی خشن و خشن، معمولا طبیعت سزاوار یا متهم است؛ یک دیکتاتور

His diatribes aroused the king's wrath.

نکوهش‌های شدید او خشم پادشاه را برانگیخت.


پیشنهاد کاربران

سخن گزنده، حرف دردآلود، کلام زهرآگین

حمله لفظی شدید و تلخ

- نوشته یا کلام انتقادی بسیار تند و
شدیدالحن
- دانناخ! ( ترکی )

• Some of them happen to relapse into a diatribe a whining or blaming others

شدیدا به باد انتقاد گرفتن


کلمات دیگر: