کلمه جو
صفحه اصلی

plunge into

انگلیسی به انگلیسی

• leap into, throw oneself in with enthusiasm

جملات نمونه

1. He braced himself for the icy plunge into the black water.
[ترجمه ترگمان]خود را در آب سرد فرو برد و خود را در آب تیره فرو برد
[ترجمه گوگل]او خود را برای غوطه ور شدن یخ به آب سیاه تبدیل کرد

2. The country might plunge into the abyss of economic ruin.
[ترجمه ترگمان]این کشور ممکن است در پرتگاه ورشکستگی اقتصادی فرو رود
[ترجمه گوگل]کشور ممکن است به غرق شدن در اقتصاد آسیب وارد کند

3. The company is planning a deeper plunge into the commercial market.
[ترجمه ترگمان]شرکت در حال برنامه ریزی یک شیرجه عمیق تر در بازار تجاری است
[ترجمه گوگل]این شرکت در حال برنامه ریزی عمیق در بازار تجاری است

4. His sudden plunge into the field of international diplomacy is a major surprise.
[ترجمه ترگمان]سقوط ناگهانی او در زمینه دیپلماسی بین المللی یک سورپرایز بزرگ است
[ترجمه گوگل]غافلگیری ناگهانی او در زمینه دیپلماسی بین المللی، شگفتی بزرگی است

5. He took the plunge into the deep end.
[ترجمه ترگمان]او در اعماق عمیق فرو رفت
[ترجمه گوگل]او در حال غرق شدن در انتهای عمیق قرار گرفت

6. The river takes a headlong plunge into a maelstrom of rocks and boulders.
[ترجمه ترگمان]رودخانه یک شیرجه را در گرداب صخره ها و تخته سنگ ها فرو می برد
[ترجمه گوگل]رودخانه طول می کشد یک غرق شدن عمیق به سرزمینی از سنگ ها و تخته سنگ

7. The company is girding its loins for a plunge into the overseas market.
[ترجمه ترگمان]این شرکت در حال آماده کردن کمر خود برای شیرجه زدن در بازار خارجی است
[ترجمه گوگل]این کمپانی در حال فرو ریختن پایه های خود برای غوطه ور شدن در بازار خارج از کشور است

8. She was about to plunge into her story when the phone rang.
[ترجمه ترگمان]می خواست در داستان خود غوطه ور شود که تلفن زنگ زد
[ترجمه گوگل]هنگامی که تلفن زنگ زد، او در حال غرق شدن در داستانش بود

9. The Trummelbach Falls are nearby, spectacular waterfalls which plunge into the depths of the mountain.
[ترجمه ترگمان]آبشار Trummelbach در نزدیکی آبشارهای تماشایی هستند که در اعماق کوه فرو می روند
[ترجمه گوگل]آبشار Trummelbach نزدیک، آبشارهای دیدنی و جذاب است که به عمق کوه نفوذ می کند

10. It was also among the first to plunge into the Internet fray.
[ترجمه ترگمان]همچنین در میان نخستین کسانی بود که وارد نبرد اینترنتی شدند
[ترجمه گوگل]همچنین یکی از اولین کسانی بود که به اینترنت متصل می شد

11. So, to a screech of whistles the band plunge into a set full of jangling guitars and thrashing drums.
[ترجمه ترگمان]بدین ترتیب، با صدای screech و گوش خراش دسته موزیک، گیتار را پر کرد و طبل ها را به صدا درآورد
[ترجمه گوگل]بنابراین، به صدای سوت زدن گروه به یک مجموعه ای پر از گیتار jangling و درام های thrashing

12. Forsyth took the plunge into politics in 199
[ترجمه ترگمان]فورسیث از ۱۹۹ موضوع به سیاست در ۱۹۹ مورد استفاده کرد
[ترجمه گوگل]فورسیت در سال 199 وارد سیاست شد

13. Women are eager to plunge into adventure and the unknown.
[ترجمه ترگمان]زنان مشتاق شیرجه زدن به ماجراجویی و ناشناخته ها هستند
[ترجمه گوگل]زنان مشتاق هستند تا به ماجراجویی و ناشناخته نفوذ کنند

14. Neither President Clinton nor Bob Dole cares to plunge into that particular contentious thicket these days.
[ترجمه ترگمان]نه رئیس جمهور کلینتون و نه باب دول مایل نیستند در این چند روز به این thicket خاص وارد شوند
[ترجمه گوگل]نه رئیس جمهور کلینتون و نه باب دول در این روزها به این حوضچه متضاد خاص نیاز دارد

15. Pennsylvania had already taken the plunge into youth apprenticeships before Butler began making his calculations.
[ترجمه ترگمان]پیش از آن که باتلر محاسبات خود را شروع کند، پنسیلوانیا پیش از آن که شروع به انجام محاسبات کند شرکت را به کارآموزی جوان برده بود
[ترجمه گوگل]پیش از اینکه باتلر محاسبات خود را شروع کند، پنسیلوانیا پیش از شروع تمرین به کارآموزی جوانان رفته بود

پیشنهاد کاربران

فرو بردن

فزو رفتن

درگیر شدن

ناگهانی و با علاقه مندی کاری رو شروع کردن و خود رو در اون غرق کردن
مثال:
Two months before his exams, he suddenly plunged into his studies.

قرارگرفتن درونِ چیزی


کلمات دیگر: