1. camels ruminate
شتر نشخوار می کند.
2. She ruminated for weeks about whether to tell him or not.
[ترجمه پویا محمودی] او هفته ها درباره اینکه به او بگوید یا نگوید اندیشید.
[ترجمه ترگمان]او هفته ها طول می کشید که به او چیزی بگوید یا نه
[ترجمه گوگل]او برای هفته ها درباره اینکه آیا به او می گویند یا نه، به یاد می آورد
3. It is worth while to ruminate over his remarks.
[ترجمه ترگمان]در ضمن فکر کردن به حرف های او ارزش دارد
[ترجمه گوگل]ارزشش را دارد تا بر سخنانش غلبه کند
4. As people grow older, they begin to ruminate on the uncertainty of life.
[ترجمه ترگمان]وقتی مردم بزرگ تر می شوند، شروع به فکر کردن درباره عدم قطعیت زندگی می کنند
[ترجمه گوگل]همانطور که مردم بزرگتر میشوند، شروع به تردید در زندگی میشوند
5. He is ruminating on what had happened the day before.
[ترجمه ترگمان]به آنچه روز قبل اتفاق افتاده است فکر می کند
[ترجمه گوگل]او در مورد آنچه که روز قبل اتفاق افتاده است، سرحال است
6. He sat by the window ruminating on recent underground accidents.
[ترجمه ترگمان]کنار پنجره نشسته بود و به حوادث زیرزمینی اخیر می اندیشید
[ترجمه گوگل]او نشسته روی پنجره نشسته در حوادث اخیر زیرزمینی
7. He ruminated on the terrible wastage that typified American life.
[ترجمه ترگمان]او به ضایعات مهیب زندگی آمریکایی فکر کرد
[ترجمه گوگل]او بر روی زباله های وحشتناکی که زندگی آمریکایی را نشان می داد، حیرت زده شد
8. He sat there ruminating and picking at the tablecloth.
[ترجمه ترگمان]نشست و رومیزی را برداشت
[ترجمه گوگل]او آنجا نشسته بود و با روتختی می برد
9. He ruminated over various possibilities concerning his future.
[ترجمه ترگمان]درباره امکانات مختلف آینده اش فکر می کرد
[ترجمه گوگل]او درباره گزینه های مختلفی درباره آینده اش می گوید
10. He sat alone, ruminating on the injustice of the world.
[ترجمه ترگمان]تنها نشسته بود و به بی عدالتی جهانی فکر می کرد
[ترجمه گوگل]او به تنهایی نشسته و بر بی عدالتی جهان غلبه کرده است
11. Glover ruminated silently in a different direction.
[ترجمه ترگمان]گلاور \"در سکوت فکر می کرد\"
[ترجمه گوگل]گلوور به طور صریح در یک جهت متفاوت می گوید
12. What sort of life was that, Sandra ruminated.
[ترجمه ترگمان]سوندرا به خود گفت: این زندگی چه جور زندگی است
[ترجمه گوگل]ساندرا با چه سرعتی زندگی کرد؟
13. He ruminated on the idea and nervously plucked a cigarette from the green onyx box beside the telephone.
[ترجمه ترگمان]او به این فکر اندیشید و با حالتی عصبی سیگاری را از جعبه سبز رنگ کنار تلفن کشید
[ترجمه گوگل]او بر این ایده غلبه کرد و به ندرت سیگنال را از جعبه سبز آبیکس کنار تلفن گرفت
14. I was ruminating on his chances when my phone rang in the hallway.
[ترجمه ترگمان]داشتم به این فکر می کردم که وقتی تلفن من در راهرو به صدا درامد
[ترجمه گوگل]وقتی تلفنم زنگ زد در راهرو، من در شانس های خودم سرحال بودم