1. her plaintive words pierced me to the core
سخنان رقت بار او در دلم اثر کرد.
2. the plaintive song of autumn birds
آواز غم افزای پرندگان پاییزی
3. he spoke in a plaintive key
او با لحن شکوه آمیزی حرف می زد.
4. "What about me?" came a plaintive voice.
[ترجمه ترگمان]من چی؟ صدای plaintive به گوش رسید
[ترجمه گوگل]'درباره من چه؟' یک صدای پوزش دهنده آمد
5. The melody is plaintive, not energetic like the hymns in church.
[ترجمه ترگمان]ملودی plaintive و پر انرژی مانند سروده ای مذهبی در کلیسا نیست
[ترجمه گوگل]ملودی جنجالی است، مانند پرستش در کلیسا
6. Ranulf came in with a series of plaintive questions but Corbett dismissed him with a look.
[ترجمه ترگمان]ران ولف با یک سری سوالات questions به داخل آمد، اما))))))))))))))))))))))))و))))و)))))))و))))
[ترجمه گوگل]رانولف با مجموعه ای از سوالات بارزانه وارد شد، اما کوربت به او نگاه کرد
7. The editorials in the Straits Times were plaintive: How could the voters be so ungrateful?
[ترجمه ترگمان]سر editorials در باب Times: چطور رای دهندگان چنین ناسپاس است؟
[ترجمه گوگل]سرمقاله های روزنامه های 'Straits Times' جنجالی بود چگونه رای دهندگان چنین ناکارآمدی داشتند؟
8. Seam combine melancholy, rage and pure plaintive yearning to devastating effect.
[ترجمه ترگمان]افسردگی، افسردگی، خشم و ناله های رقت انگیز در برابر تاثیر مخرب قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]جوش ترکیبی ماندگی، خشم و تمسخر خالصانه به اثر ویرانگر
9. Onstage she's ever forthright: raunchy or plaintive, insolent or exalted, underlining her tone with well-timed gestures.
[ترجمه ترگمان]او همیشه صریح و گستاخانه و گستاخانه، با حرکات و حرکات دست و پا صحبت می کند
[ترجمه گوگل]در صحنه ای که او تا به حال به طور مستقیم raunchy و یا گول زدن، تحسین و یا بالا بردن، برجسته لحن خود را با حرکات به موقع
10. I opened it and the plaintive song played automatically, surprising me.
[ترجمه ترگمان]آن را باز کردم و آهنگ plaintive به طور خودکار پخش شد، مرا غافلگیر کرد
[ترجمه گوگل]من آن را باز کردم و آهنگ ترسناک به طور خودکار اجرا شد، من تعجب کردم
11. He accepted Overbrook's next plaintive invitation, for an evening two weeks off.
[ترجمه ترگمان]او دعوت اووربروک را پذیرفت، برای یک شب دو هفته بعد
[ترجمه گوگل]او بعد از دو هفته از تعطیلات دعوی بعدی دعوی اوبروک را پذیرفت
12. Her voice was a little plaintive.
[ترجمه ترگمان]صدایش کمی غمگین بود
[ترجمه گوگل]صدای او کمی پشیمانی بود
13. Nehru himself sent the President a long and plaintive letter at the end of the month.
[ترجمه ترگمان]در پایان ماه یک نامه طولانی و طولانی برای رئیس جمهور فرستاد
[ترجمه گوگل]او در پایان ماه، رئیس جمهور، یک نامه طولانی و محکم ارسال کرد
14. She had a plaintive way of saying, "When Papa was rich we did so-and-so, " which was very touching, and her long words were considered 'perfectly elegant' by the girls.
[ترجمه ترگمان]می گفت: وقتی پاپا ثروتمند بود، ما این کار را کردیم - و این خیلی دست و پا می زد، و کلمات طولانی او به نظر می رسید که از دخترها خیلی برازنده است
[ترجمه گوگل]او روش شفاهی برای گفتن داشت: �هنگامی که پاپا غنی بود، ما آن را انجام دادیم�، که خیلی دست و پا گیر بود، و حرف های طولانی آن دختران کاملا 'زیبا' بودند
15. Her voice was small and plaintive.
[ترجمه ترگمان]صدایش کوچک و رقت انگیز بود
[ترجمه گوگل]صدای او کوچک و پخته بود
16. There was a plaintive cry from a crushed passenger in the rear of the bus.
[ترجمه ترگمان]صدای فریادی بلند از یک مسافر فشرده در عقب اتوبوس به گوش رسید
[ترجمه گوگل]یک گریه گنگ از یک مسافر خرد شده در پشت اتوبوس وجود داشت