• summarize, typify, exemplify (also epitomize)
epitomise
انگلیسی به انگلیسی
جملات نمونه
1. The sad fate of the St Lawrence belugas epitomises the problems faced by small cetaceans on an increasingly polluted planet.
[ترجمه ترگمان]سرنوشت غم انگیز سنت لارنس belugas مشکلاتی است که cetaceans کوچک در یک سیاره رو به رشد فزاینده با آن مواجه هستند
[ترجمه گوگل]سرنوشت غم انگیز سنت لارنس بلغاها، مشکلات سیاتل کوچکی را در یک سیاره به طور فزاینده آلوده به چشم می خورد
[ترجمه گوگل]سرنوشت غم انگیز سنت لارنس بلغاها، مشکلات سیاتل کوچکی را در یک سیاره به طور فزاینده آلوده به چشم می خورد
2. Her shocked and sobbing face epitomised the terror that the bombs had brought to thousands of innocent city centre workers and shoppers.
[ترجمه ترگمان]چهره بهت زده و گریان او با وحشت از این که بمب ها به هزاران کارگر و خریداران مرکز شهر بی گناه آورده شده بودند، وحشت کرد
[ترجمه گوگل]چهره شگفت انگیز و جسورانه آن را تروریست می داند که این بمب ها به هزاران نفر از کارکنان و خریداران مرکز بیگناه آورده اند
[ترجمه گوگل]چهره شگفت انگیز و جسورانه آن را تروریست می داند که این بمب ها به هزاران نفر از کارکنان و خریداران مرکز بیگناه آورده اند
3. He epitomises the polite, friendly grandfather figure, all six foot three of him greeting me with a firm handshake.
[ترجمه ترگمان]او با یک دست محکم و محکم به من سلام کرد و با یک دست دست و پا به من سلام کرد
[ترجمه گوگل]او شخصیت مودب و دوست داشتنی پدربزرگ را به تصویر می کشد، همه شش پا از سه نفر او را با یک دست ساز قوی به من تبریک می گویند
[ترجمه گوگل]او شخصیت مودب و دوست داشتنی پدربزرگ را به تصویر می کشد، همه شش پا از سه نفر او را با یک دست ساز قوی به من تبریک می گویند
4. Nothing specific epitomises New York; its essence is extremity, and diversity, packed into the highest possible density.
[ترجمه ترگمان]هیچ چیز خاصی در نیویورک وجود ندارد؛ ماهیت آن extremity، و تنوع است، که در بالاترین چگالی ممکن بسته بندی شده است
[ترجمه گوگل]نیویورک هیچ چیز خاصی را نشان نمی دهد؛ جوهر آن، اندام و تنوع است، که در بالاترین تراکم ممکن قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]نیویورک هیچ چیز خاصی را نشان نمی دهد؛ جوهر آن، اندام و تنوع است، که در بالاترین تراکم ممکن قرار می گیرد
5. Mrs Chan, who epitomises the tradition, became a focus for his frustrations.
[ترجمه ترگمان]خانم چان، که به این سنت احترام گذاشته بود، بر سر frustrations تمرکز کرد
[ترجمه گوگل]خانم چان، که این سنت را به تصویر می کشد، برای ناکامی هایش تمرکز کرد
[ترجمه گوگل]خانم چان، که این سنت را به تصویر می کشد، برای ناکامی هایش تمرکز کرد
6. Wood Dalling Hall epitomises the perfect Elizabethan manor house.
[ترجمه ترگمان]سرسرای بزرگ وود در خانه اربابی الیزابت epitomises بود
[ترجمه گوگل]تالار دالینگ درختی، مجسمه سازی خانه الیزابت را به نمایش می گذارد
[ترجمه گوگل]تالار دالینگ درختی، مجسمه سازی خانه الیزابت را به نمایش می گذارد
7. For some this book may epitomise movement and dance - people in their natural surroundings and rhythm.
[ترجمه ترگمان]برای برخی از این کتاب ممکن است حرکت و رقص مردم در محیط طبیعی و ریتم طبیعی آن ها باشد
[ترجمه گوگل]برای برخی از این کتاب ممکن است جنبش و رقص را شکل دهد - مردم در محیط طبیعی و ریتم خود
[ترجمه گوگل]برای برخی از این کتاب ممکن است جنبش و رقص را شکل دهد - مردم در محیط طبیعی و ریتم خود
8. The wonder is the one man these words epitomise.
[ترجمه ترگمان]شگفتی تنها کسی است که این کلمات را به زبان می آورد
[ترجمه گوگل]تعجب یکی از مردانی است که این کلمات را بیان می کنند
[ترجمه گوگل]تعجب یکی از مردانی است که این کلمات را بیان می کنند
9. Her Cannes frames epitomise elegance and timeless classiness.
[ترجمه ترگمان]فریم های کن او شیک و زیبا بود
[ترجمه گوگل]فریم های کان آن ها ظرافت و درجه بندی بی نظیری را نشان می دهند
[ترجمه گوگل]فریم های کان آن ها ظرافت و درجه بندی بی نظیری را نشان می دهند
10. Little girls epitomise a patriarchal society's ideal of compliant, docile sexuality.
[ترجمه ترگمان]دخترهای کوچک با کمال میل و مطیع و مطیع و مطیع و مطیع و مطیع و مطیع و مطیع و مطیع و مطیع و مطیع و مطیع و مطیع و سربه راه هستند
[ترجمه گوگل]دختران کوچک، یک ایده انسانی سازگار با همجنسگرایانه و جنسی را مطرح می کنند
[ترجمه گوگل]دختران کوچک، یک ایده انسانی سازگار با همجنسگرایانه و جنسی را مطرح می کنند
11. Shot in vibrant colours and from bizarre angles, their squeaky clean Space Age home epitomises this antiseptic respectability.
[ترجمه ترگمان]به جای آن که به رنگ های پر جنب و جوش و از زوایای عجیب و غریب شلیک شود، \"عصر جهانی هوای تمیز\" آن ها را با وقار تحسین آمیزی مقایسه کرد
[ترجمه گوگل]آنها در رنگ های پر جنب و جوش و از زوایای عجیب و غریب، خانه های عصر فضایی تمیز و مرتب خود، این رذالت آنتی سپتیک را بیان می کنند
[ترجمه گوگل]آنها در رنگ های پر جنب و جوش و از زوایای عجیب و غریب، خانه های عصر فضایی تمیز و مرتب خود، این رذالت آنتی سپتیک را بیان می کنند
12. Such a chapter of accidents, however ridiculous in modern eyes, epitomised a genuinely important aspect of international relations.
[ترجمه ترگمان]چنین فصلی از تصادفات، با این حال در چشمان مدرن مضحک است و جنبه ای واقعا مهم از روابط بین الملل دارد
[ترجمه گوگل]چنین یک فصل حوادث، هرچند مضحک در چشم های مدرن، یک جنبه واقعا مهم روابط بین الملل را به تصویر کشیده است
[ترجمه گوگل]چنین یک فصل حوادث، هرچند مضحک در چشم های مدرن، یک جنبه واقعا مهم روابط بین الملل را به تصویر کشیده است
13. This awareness, and the increased emphasis on the development of this asset is epitomised in the term human resource management.
[ترجمه ترگمان]این آگاهی و تاکید بیشتر بر توسعه این دارایی در اصطلاح مدیریت منابع انسانی مورد استفاده قرار می گیرد
[ترجمه گوگل]این آگاهی و تأکید بیشتر بر توسعه این دارایی در اصطلاح مدیریت منابع انسانی شکل می گیرد
[ترجمه گوگل]این آگاهی و تأکید بیشتر بر توسعه این دارایی در اصطلاح مدیریت منابع انسانی شکل می گیرد
14. Smaller designs in a myriad of colours are launched this season, all with the twisted rope emblem which epitomises its pedigree.
[ترجمه ترگمان]طراحی های کوچک تر در هزاران رنگ در این فصل، با نماد طناب پیچ دار که شجره نامه آن ها را تشکیل می دهد، آغاز می شوند
[ترجمه گوگل]طرح های کوچکتر در طیف وسیعی از رنگ ها در این فصل راه اندازی شده اند، که همه آنها با نماد طناب پیچ خورده است که شجره آن را به تصویر می کشد
[ترجمه گوگل]طرح های کوچکتر در طیف وسیعی از رنگ ها در این فصل راه اندازی شده اند، که همه آنها با نماد طناب پیچ خورده است که شجره آن را به تصویر می کشد
15. Gradually the grotesque body of the carnival was displaced by the dominant representation of the body epitomised by the classical nude.
[ترجمه ترگمان]به تدریج بدن عجیب و غریب این کارناوال به خاطر نمایش غالب بدن برهنه توسط عریان کلاسیک جابجا شد
[ترجمه گوگل]به تدریج بدن غریب از کارناوال توسط نمایندگی غالب بدن که بر پایه کلاسیک اعمال شده است، آواره شده است
[ترجمه گوگل]به تدریج بدن غریب از کارناوال توسط نمایندگی غالب بدن که بر پایه کلاسیک اعمال شده است، آواره شده است
پیشنهاد کاربران
نمونه بارز و عینی a perfect example of something
تجسم عینی چیزی شدن embody
تجسم عینی چیزی شدن embody
کلمات دیگر: