معنی : اجتماع، صف، ارایش، جمع اوری، لیست اسامی، جمع شدن، فرا خواندن، جمع اوری کردن
معانی دیگر : فراخواندن (به ویژه فراخواندن سربازان برای حاضر غایب کردن یا بازبینی یا خدمت)، احضار کردن، گردآوردی کردن، نام بری کردن، حاضرغایب کردن، (بیشتر با: up - شجاعت و نیرو و غیره) بسیج کردن، جمع کردن، بالغ شدن بر، رسیدن به (تعداد معین)، گرد هم جمع شدن، همایش کردن، گردهمایی (به ویژه گردهمایی سربازان برای بازرسی و غیره)، فراخوانی، گردهم آمدگان، حضار، مجموعه، (ارتش) فهرست افراد، نام فهرست، لیست اسامی نفرات (muster roll هم می گویند)، ارتش لیست اسامی