کلمه جو
صفحه اصلی

scuttle


معنی : گریز، روزنه، دریچه، کج بیل، عقب نشینی، سطل ذغال، جا ذغالی، گام تند، بسرعت دویدن، عقب نشینی کردن، در رفتن
معانی دیگر : (برای حمل میوه و سبزی و غله) سبد تشتی، سبد ته پهن (معمولا بی دیواره)، رجوع شود به: scurry، (دیوار یا بام خانه - عرشه یا دیواره ی کشتی) سوراخ دردار، دهانچه، روزن، روزن پوش، (برای غرق عمدی کشتی) بدنه را سوراخ کردن، دیواره ی کشتی را دریدن، سورا  کردن

انگلیسی به فارسی

سطل ذغال، جا ذغالی، کج بیل، گام تند، گریز، عقب نشینی، روزنه، دریچه، سوراخ کردن، بسرعت دویدن، دررفتن


اسکاتلند، عقب نشینی، سطل ذغال، جا ذغالی، کج بیل، گام تند، گریز، روزنه، دریچه، عقب نشینی کردن، بسرعت دویدن، در رفتن


انگلیسی به انگلیسی

اسم ( noun )
• : تعریف: a coal pail with a wide lip or spout.

- The servant filled up the scuttle with coal.
[ترجمه ترگمان] پیشخدمت با زغال چوب را پر کرد
[ترجمه گوگل] خدمتکار با ذغال سنگ را پر کرد
فعل ناگذر ( intransitive verb )
حالات: scuttles, scuttling, scuttled
• : تعریف: to move or run as if in a hurry; scurry.
مترادف: scoot, scurry
مشابه: dash, hurry, race, run, rush, scamper, scramble, speed

- The mouse scuttled across the floor.
[ترجمه ترگمان] موش به سرعت از روی زمین گذشت
[ترجمه گوگل] ماوس در سراسر طبقه افتاده است
اسم ( noun )
• : تعریف: a hurrying run.
مترادف: scamper, scurry
فعل گذرا ( transitive verb )
حالات: scuttles, scuttling, scuttled
(1) تعریف: to purposely cause (a ship) to sink, as by making holes in the bottom.
مشابه: shipwreck, sink, wreck

- The captain ordered the crew to scuttle the ship so that it would be useless to the enemy.
[ترجمه ترگمان] ناخدا به جاشو ان دستور داد که کشتی را سوراخ کنند تا برای دشمن بی فایده باشد
[ترجمه گوگل] کاپیتان دستور داد که خدمه کشتی را بچرخاند تا بتواند به دشمن بی فایده باشد

(2) تعریف: to give up; discard; abandon.
مترادف: abandon, scrap
مشابه: abort, back out of, desert, discard, discontinue, ditch, forsake, scotch

- When a crisis came up at work, he had to scuttle his vacation plans.
[ترجمه ترگمان] وقتی که بحران آغاز شد، مجبور شد نقشه های تعطیلات خود را زیر پا بگذارد
[ترجمه گوگل] هنگامی که یک بحران در محل کار برپا شد، مجبور بود برنامه های تعطیلات خود را از بین ببرد

(3) تعریف: to wreck or ruin, as something planned or hoped for.
اسم ( noun )
• : تعریف: a small covered hatch or other opening, as in a ship, roof, or ceiling.
مشابه: hatch

• run, quick movement, scamper, scurry; hatch on the deck or side of a ship; container for carrying coal
run or move quickly, scamper, scurry; cause a ship to sink by opening or creating holes in its hull
to scuttle a ship means to sink it by making holes in the bottom, especially when this is done deliberately in order to prevent someone else from capturing it.
if someone or something scuttles a plan or a proposal, they make it fail or they cause it to stop.
to scuttle somewhere means to run there with short, quick steps.

مترادف و متضاد

گریز (اسم)
escape, scuttle, allusion, getaway, evasion, flight, digression, jink, elusion, subterfuge, gink, guy, scamper, escapement, desertion, loup, truancy, sidestep

روزنه (اسم)
scuttle, hatch, aperture, orifice, window, hole, pore, outlet, clearance, loophole, peephole, peep, casement, slit, fossa, eyelet, foramen, ostium

دریچه (اسم)
scuttle, gate, hatch, valve, trap, window, porthole, choke, vent, wicket, lid, closure, slacker, hatchway, sallyport, trapdoor

کج بیل (اسم)
scuttle, scoop, shovel, hoe, spud

عقب نشینی (اسم)
scuttle, recess, retreat

سطل ذغال (اسم)
scuttle

جا ذغالی (اسم)
scuttle

گام تند (اسم)
scuttle

به سرعت دویدن (فعل)
scuttle

عقب نشینی کردن (فعل)
scuttle, retreat

در رفتن (فعل)
abscond, escape, go off, scuttle

جملات نمونه

1. Such threats could scuttle the peace conference.
[ترجمه ترگمان]چنین تهدیداتی می توانند کنفرانس صلح را آغاز کنند
[ترجمه گوگل]چنین تهدیداتی می تواند کنفرانس صلح را به چالش بکشد

2. The incident threatens to scuttle the peace process.
[ترجمه ترگمان]این حادثه تهدیدی برای فرآیند صلح است
[ترجمه گوگل]این حادثه تهدیدی برای فرار از روند صلح است

3. I scuttle off, to be swallowed up by the wavering shadows of mulberry trees.
[ترجمه ترگمان]به سرعت از جایم بلند می شوم تا در سایه لرزان درختان توت مانند فرو برم
[ترجمه گوگل]من شنیده ام که سایه های درهم از درختان توت فرنگی فرو بریزم

4. On the side of the cockpit scuttle is emblazoned a yellow shield with a black prancing horse.
[ترجمه ترگمان]در کنار کابین خلبان یک سپر پوششی را با یک اسب سیاه سیاه پوشانده است
[ترجمه گوگل]در سمت کابین خلبان یک سپر زرد با یک اسب سیاه و سفید پر زده است

5. He watched a lizard scuttle furtively along the join between wall and ceiling, and disappear into a crevice.
[ترجمه ترگمان]به مارمولک نگاه می کرد که دزدانه از میان دیوار و سقف سرک می کشید و به درون شکاف ناپدید می شد
[ترجمه گوگل]او یک جادوگر مارمولک را به طور ناگهانی در امتداد اتصال بین دیوار و سقف تماشا کرد و به یک شکاف ناپدید شد

6. An old coal scuttle to the side of the fireplace holds a can of paraffin, almost full.
[ترجمه ترگمان]یک سوراخ کوچک زغال سنگ در طرف بخاری دارد که تقریبا پر از پارافین است
[ترجمه گوگل]زغال سنگ قدیمی در کنار شومینه یک پارافین را می پوشاند که تقریبا پر است

7. The pigeons wheel and scuttle around us.
[ترجمه ترگمان]کبوترها چرخ می زنند و به طرف ما می دوند
[ترجمه گوگل]چرخ کبوتر و ماجراجویی در اطراف ما

8. Herbalifers scuttle into permanent blackness, and a Soweto funeral procession comes on.
[ترجمه ترگمان]Herbalifers در تاریکی ابدی فرو می رود و مراسم تشییع Soweto به راه خود ادامه می دهد
[ترجمه گوگل]Herbalifers به ​​blackness دائمی تبدیل می شود و مراسم خاکسپاری Soweto به پایان می رسد

9. Can I scuttle across the ceiling?
[ترجمه ترگمان]میتونم از سقف رد بشم؟
[ترجمه گوگل]آیا من می توانم در سراسر سقف پنهان کنم؟

10. She turned round, ready to scuttle back to the house, and immediately cannoned into a hard, warm body.
[ترجمه ترگمان]برگشت و آماده بازگشت به خانه شد و بلافاصله به صورت یک بدن گرم و گرم بازگشت
[ترجمه گوگل]او دور گردن، آماده به عقب رفتن به خانه، و بلافاصله به بدن سخت و گرم افتاد

11. The senator did his best to scuttle the tax increase.
[ترجمه ترگمان]سناتور نهایت تلاشش را کرد تا با افزایش مالیات افزایش پیدا کند
[ترجمه گوگل]سناتور سعی کرد تا افزایش مالیات را کاهش دهد

12. The natural instinct was to scuttle for shelter.
[ترجمه ترگمان]غریزه طبیعی اش این بود که به سوی پناه گاه پناه ببرد
[ترجمه گوگل]غریزه طبیعی برای سرپناه بود

13. But if they scuttle Mr Obama's nominee, he will simply name another.
[ترجمه ترگمان]اما اگر آن ها با نامزد آقای اوباما رقابت کنند، او به سادگی نام دیگری را انتخاب خواهد کرد
[ترجمه گوگل]اما اگر آنها نامزدی آقای اوباما را تقلید کنند، او تنها نام دیگری را نام می برد

14. Several conscripts were seen to scuttle off barracks.
[ترجمه ترگمان]چند تن از سربازانی که برای سربازان خدمت می کردند، از سربازخانه ها فرار می کردند
[ترجمه گوگل]تعدادی از نیروهای انتظامی دیده می شود که سربازخانه را سرقت می کنند

پیشنهاد کاربران

نابود شدن

با گام های کوچک، تند حرکت کردن
معمولا برای فرار کردن

۱ - با گامهای کوچک تند دویدن
۲ - بر هم زدن، تخریب کردن، کنسل کردن،
۳ - با ایجاد سوراخ در کف با بدنه کشتی، آن را غرق کردن
۴ - ظرفی برای نگهداری زغال a container for coal

• They did everything in their power to scuttle the negotiations
• To scuttle a plan: to cancel or destroy it


کلمات دیگر: