معنی : محور، میله، محور چرخ، لولا، مدار، نقطه اتکاء، پاشنه، عضو موثر، محور اصلی کار، چرخیدن، روی چیزی چرخیدن، روی پاشنه گشتن، چرخاندن، روی پاشنه چرخیدن
معانی دیگر : محوراصلی، سرآسه، هسته ی مرکزی، اصل مطلب، علت اصلی، لب مطلب، (روی پاشنه) چرخیدن، گردیدن، پاشنه ای، پاشنه چرخ، چرخنده (روی پاشنه)، بنیادی، اساسی، مهم، کلیدی (pivotal هم می گویند)، پاشنه (به ویژه پاشنه ی در)، آسه، نقطه ی اتکا، چرخشگاه (لولا = hinge)، میله ی لولای در، پاشنه دار کردن، محوردار کردن، مخور چر