1. don't become overconfident about the might of your muscles . . .
مشو غره به زور و بازوی خویش . . .
2. The sense of let-down today is all the greater because in the past doctors have been over-confident about these treatments.
[ترجمه ترگمان]حس آزادی امروز بسیار بیشتر است زیرا در گذشته پزشکان بیش از حد به این درمان ها اعتماد داشتند
[ترجمه گوگل]امروزه حس برانگیختن بیشتر است زیرا پزشکان گذشته در مورد این درمان ها بیش از حد مطمئن بوده اند
3. This is what comes of being over-confident.
[ترجمه ترگمان]این چیزی است که بااعتماد به نفس انجام می شود
[ترجمه گوگل]این چیزی است که از داشتن اعتماد به نفس بیشتر می شود
4. He's a good driver, if a little over-confident.
[ترجمه ترگمان]او راننده خوبی است، اگر کمی اعتماد به نفس داشته باشد
[ترجمه گوگل]او یک راننده خوب است، اگر کمی بیش از حد اعتماد به نفس
5. Her over-confident attitude was a cover for her nervousness.
[ترجمه ترگمان]نگرش بااعتماد به نفس او پوششی برای عصبانیت او بود
[ترجمه گوگل]نگرش بیش از حد خود را با اعتماد به نفس خود را پوشش داد برای عصبانیت او
6. The over-confident driver or motorcyclist may overtake without due caution, thus increasing the risk of causing a road traffic accident.
[ترجمه ترگمان]راننده یا موتورسوار بیش از حد مطمئن ممکن است بدون احتیاط از آن پیشی بگیرد و در نتیجه خطر ایجاد یک تصادف رانندگی جاده ای را افزایش می دهد
[ترجمه گوگل]راننده بیش از حد اعتماد به نفس یا موتورسیکلت ممکن است بدون احتیاط مورد توجه قرار گیرد، در نتیجه افزایش خطر ایجاد یک تصادف جاده ای را افزایش می دهد
7. Having gone that long undetected by the enemies sitting almost next to me, I'd got my over-confident bravado back with interest.
[ترجمه ترگمان]پس از رفتن به این کشف طولانی که دشمنان نزدیک من نشسته بودند، بااعتماد به اعتماد به احساس اعتماد به نفس خود را از دست داده بودم
[ترجمه گوگل]پس از آنکه دشمنان نزدیک نزدیک به من نشستند، من با توجه به علاقه مندی من به برادوی بیش از حد اعتماد داشتم
8. What makes a second-rate actress like Jean so self-satisfied, so over-confident?
[ترجمه ترگمان]چه چیزی باعث می شود که یک بازیگر درجه دوم مانند جین این قدر ازخودراضی، اینقدر بااعتماد به نفس باشد؟
[ترجمه گوگل]چه چیزی باعث می شود یک بازیگر دوم درجه مانند ژان خود راضی، بنابراین بیش از حد اعتماد به نفس؟
9. Is the apparently overconfident patient too afraid to ask a direct question?
[ترجمه ترگمان]آیا بیش از حد به overconfident overconfident بیش از حد ترسیده بود که سوال مستقیمی را بپرسد؟
[ترجمه گوگل]آیا بیمار به نظر می رسد بیش از حد متعصب بیش از حد از یک سوال مستقیم می پرسد؟
10. People who are overconfident tend to neglect their deficiencies.
[ترجمه ترگمان]People که بیش از حد overconfident و deficiencies را نادیده می گیرند
[ترجمه گوگل]افرادی که بیش از حد مصمم هستند، تمایلی به کمبود آنها ندارند
11. Am I too overconfident or arrogant? haha!
[ترجمه ترگمان]آیا من بیش از حد مغرور یا گستاخ هستم؟ ها، ها!
[ترجمه گوگل]من بیش از حد مجذوب و متکبر هستم؟ هاها
12. Kel'Thuzad : Don't be too overconfident, death knight. The elves must not be taken lightly.
[ترجمه ترگمان]کلی Thuzad: زیادی بیش از حد مغرور نباش، شوالیه مرگ الف ها نباید سرسری گرفته باشن
[ترجمه گوگل]Kel'Thuzad بیش از حد مجاز نیست، شوالیه مرگ الف ها نباید به آسانی گرفته شوند
13. He highlights the way overconfident Wall Street traders may hurt investors and taxpayers at little personal risk.
[ترجمه ترگمان]او بر این مساله تاکید دارد که تاجران وال استریت ممکن است به سرمایه گذاران و مالیات دهندگان در معرض خطر کمی شخصی آسیب برسانند
[ترجمه گوگل]او تاکید کرد که تجار بیش از حد متعصب وال استریت ممکن است به سرمایه گذاران و مالیات دهندگان آسیب برساند
14. She warned me against being overconfident.
[ترجمه ترگمان]اون بهم هشدار داده بود که بیش از حد مطمئن بشم
[ترجمه گوگل]او به من هشدار داده بود که به شدت متعهد باشد