کلمه جو
صفحه اصلی

tuck up

انگلیسی به انگلیسی

• cuddle in a blanket, wrap oneself in a blanket

جملات نمونه

1. She tucked up her skirt and waded across the stream.
[ترجمه ترگمان]دامنش را جمع کرد و آب رودخانه را آب زد
[ترجمه گوگل]او دامن خود را به دام انداخت و در سراسر رودخانه فرو ریخت

2. She tucked up her skirt and waded into the river.
[ترجمه ترگمان]دامنش را جمع کرد و به طرف رودخانه رفت
[ترجمه گوگل]او دامن خود را گرفت و به رودخانه فرو ریخت

3. I felt all cosy tucked up in bed.
[ترجمه ترگمان]همه cosy را در رختخواب احساس کردم
[ترجمه گوگل]احساس کردم همه چیز در اتاق خواب تنگ شده است

4. She tucked up her voluminous skirts to make room for Jane beside her.
[ترجمه ترگمان]دامن بلندش را جمع کرد تا برای جین جا به جا کند
[ترجمه گوگل]او دامنهای دامنهایش را جمع کرد تا جین را کنار او بگذارد

5. The children were safely tucked up in bed.
[ترجمه ترگمان]بچه ها را سالم در بس تر جمع کرده بودند
[ترجمه گوگل]بچه ها به آرامی در رختخواب ماندند

6. The children are safely tucked up in bed.
[ترجمه ترگمان]بچه ها به سلامت به رختخواب رفته اند
[ترجمه گوگل]بچه ها به آرامی در رختخواب قرار می گیرند

7. She curled up in a tight ball, with her knees tucked up at her chin.
[ترجمه ترگمان]او در حالی که زانوهایش را در چانه اش جمع کرده بود، در یک توپ محکم جمع شد
[ترجمه گوگل]او در یک توپ تنگ، با زانوهایش در چانه اش چسبیده بود

8. He sat with his legs tucked up under him.
[ترجمه ترگمان]پاهایش را زیر خود جمع کرده بود
[ترجمه گوگل]او با پای خود نشسته زیر او نشسته است

9. He tucked up his shirt-sleeves.
[ترجمه ترگمان]آستین های پیراهنش را بالا زد
[ترجمه گوگل]او پیراهن آستین خود را بسته بود

10. He mostly stayed at home tucking up the children.
[ترجمه ترگمان]او بیشتر در خانه می ماند تا بچه ها را جمع کند
[ترجمه گوگل]او بیشتر در خانه ماند و بچه ها را تسویه کرد

11. I thought the kids were safely tucked up in bed.
[ترجمه ترگمان]فکر می کردم بچه ها توی تخت خوابیده باشن
[ترجمه گوگل]من فکر کردم بچه ها با خیال راحت در تخت خواب بودند

12. I left the children tucked up snugly in bed.
[ترجمه ترگمان]بچه ها را در رختخواب رها کردم
[ترجمه گوگل]بچه ها را ترک کردم تا به آرامی در رختخواب بمانم

13. I ought to be tucked up in bed now.
[ترجمه ترگمان]باید تا حالا تو رختخواب قایم شده باشم
[ترجمه گوگل]اکنون باید در رختخواب بمانم

14. She had gone to work believing Helen was safely tucked up in bed.
[ترجمه ترگمان]او فکر کرده بود که هلن با خیال راحت در رختخواب فرورفته است
[ترجمه گوگل]او به کار مشغول بود و معتقد بود که هلن با رضایت کامل در رختخواب بود

15. Every time she was about to put a foot on the floor she suddenly found herself tucked up under the bedclothes again.
[ترجمه ترگمان]هر بار که می خواست پایش را روی زمین بگذارد ناگهان خود را زیر لحاف پنهان کرد
[ترجمه گوگل]هر بار که او قصد داشت پا را روی زمین بگذارد، ناگهان متوجه شد که خود را زیر لباس تختخواب گذاشته است

پیشنهاد کاربران

خوابوندن بچه با مرتب کردن لحاف و ملافه تختش

کشیدن پتو روی کسی به ویژه بچه برای اینکه راحت بخوابد

جای خواب رو گرم و نرم کردن

My grandma used to tuck herself up in the bed


کلمات دیگر: