(واژه یا حروف یا سطر) دارای فاصله ی بیشتر کردن، فاصله دادن
space out
(واژه یا حروف یا سطر) دارای فاصله ی بیشتر کردن، فاصله دادن
انگلیسی به انگلیسی
عبارت ( phrase )
• : تعریف: to become disoriented, forgetful, or dreamy.
• مشابه: daydream, fantasize, forget
• مشابه: daydream, fantasize, forget
• stare in a fixed manner at nothing in particular, be "miles away"
دیکشنری تخصصی
[ریاضیات] فاصله داشتن
جملات نمونه
1. Although the distance between will space out us,may we remember our true friendship and blessing.
[ترجمه ترگمان]اگر چه فاصله بین ما باعث بیرون رفتن ما می شود، اما ممکن است دوستی و برکت واقعی ما را به یاد داشته باشیم
[ترجمه گوگل]اگر چه فاصله بین ما فضای بیرون است، ممکن است ما دوست و برکت واقعی ما را به یاد داشته باشیم
[ترجمه گوگل]اگر چه فاصله بین ما فضای بیرون است، ممکن است ما دوست و برکت واقعی ما را به یاد داشته باشیم
2. Mothers were being advised to try to space out their pregnancies.
[ترجمه سیدمهدی نقوی] به مادران توصیه می شود بین بارداری های خود فاصله بیاندازند
[ترجمه ترگمان]به مادران توصیه می شود تا pregnancies را کاهش دهند[ترجمه گوگل]مادران توصیه می شود که بارداری خود را از بین ببرند
3. Try to space out your classes and study in between.
[ترجمه ترگمان]سعی کنید کلاس خود را از بین ببرید و بین آن ها مطالعه کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید کلاس های خود را از بین ببرید و در میان تحصیل کنید
[ترجمه گوگل]سعی کنید کلاس های خود را از بین ببرید و در میان تحصیل کنید
4. You know-we had Bilbo Baggins's parking space out here for years, until recently.
[ترجمه ترگمان]شما می دانید - ما سال ها جای پارک بیل بو بگینز را اینجا داشتیم، تا این اواخر
[ترجمه گوگل]می دانید - تا به امروز چندین سال است که پارکینگ بیلبو Baggins را در اختیار دارید
[ترجمه گوگل]می دانید - تا به امروز چندین سال است که پارکینگ بیلبو Baggins را در اختیار دارید
5. He creates so much space out there.
[ترجمه ترگمان]او فضای زیادی در آنجا ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]او فضای بسیار زیادی را در آنجا ایجاد می کند
[ترجمه گوگل]او فضای بسیار زیادی را در آنجا ایجاد می کند
6. I decided to space out payments over five years.
[ترجمه ترگمان]من تصمیم گرفتم بیش از پنج سال از پرداخت پول خودداری کنم
[ترجمه گوگل]من تصمیم گرفتم که پرداخت ها را بیش از پنج سال انجام دهم
[ترجمه گوگل]من تصمیم گرفتم که پرداخت ها را بیش از پنج سال انجام دهم
7. You must space out the times.
[ترجمه ترگمان] باید زمان رو عوض کنی
[ترجمه گوگل]شما باید زمان را از بین ببرید
[ترجمه گوگل]شما باید زمان را از بین ببرید
8. Space out your handwriting better; you crowd your words too closely together.
[ترجمه ترگمان]handwriting را بهتر کنید، کلمات شما را بیش از حد به هم جمع می کنید
[ترجمه گوگل]فضای خود را از دست خط خود بهتر؛ شما کلمات خود را بیش از حد با هم جمع می کنید
[ترجمه گوگل]فضای خود را از دست خط خود بهتر؛ شما کلمات خود را بیش از حد با هم جمع می کنید
9. The vegetable farmers space out the Chinese cabbage about 30 cm apart.
[ترجمه ترگمان]کشاورزان سبزیجات، کلم چینی را حدود ۳۰ سانتیمتر از هم جدا می کنند
[ترجمه گوگل]کشاورزان گیاهی از کلم چینی حدود 30 سانتیمتر فاصله می گیرند
[ترجمه گوگل]کشاورزان گیاهی از کلم چینی حدود 30 سانتیمتر فاصله می گیرند
10. In designing the houses, space out them from 10 to 20 yards apart.
[ترجمه ترگمان]در طراحی خانه ها، فاصله آن ها از ۱۰ تا ۲۰ متری از هم فاصله دارد
[ترجمه گوگل]در طراحی خانه ها، فاصله آنها از 10 تا 20 یارد فاصله است
[ترجمه گوگل]در طراحی خانه ها، فاصله آنها از 10 تا 20 یارد فاصله است
11. In designing the houses, space out them from 10 to yards apart.
[ترجمه ترگمان]در طراحی خانه ها، فضا را از ۱۰ تا متری جدا کنید
[ترجمه گوگل]در طراحی خانه ها، فاصله آنها از 10 تا دیوار فاصله است
[ترجمه گوگل]در طراحی خانه ها، فاصله آنها از 10 تا دیوار فاصله است
12. They should allow you to space out your payments over several months.
[ترجمه ترگمان]آن ها باید به شما اجازه دهند که در عرض چند ماه payments را خاموش کنید
[ترجمه گوگل]آنها باید به شما اجازه می دهند تا چند ماه پس از پرداخت خود را فاش کنید
[ترجمه گوگل]آنها باید به شما اجازه می دهند تا چند ماه پس از پرداخت خود را فاش کنید
13. Knowing this, space out any important, large expenses that you know are coming up.
[ترجمه ترگمان]دانستن این موضوع، تمام هزینه های مهم و بزرگی را که شما می دانید در حال افزایش است، از بین می برد
[ترجمه گوگل]دانستن این، صرف هزینه های مهم و بزرگی که می دانید بیرون می آیند
[ترجمه گوگل]دانستن این، صرف هزینه های مهم و بزرگی که می دانید بیرون می آیند
14. So if you really want to learn, space out shorter, hourlong study sessions.
[ترجمه ترگمان]بنابراین اگر شما واقعا می خواهید یاد بگیرید، جلسات مطالعه یک ساعته و یک ساعته را بررسی کنید
[ترجمه گوگل]بنابراین اگر واقعا میخواهید یاد بگیرید، جلسات مطالعه کوتاه تر و ساعاتی را صرف کنید
[ترجمه گوگل]بنابراین اگر واقعا میخواهید یاد بگیرید، جلسات مطالعه کوتاه تر و ساعاتی را صرف کنید
پیشنهاد کاربران
توجه نکردن / اهمیت ندادن
گیج بودن. . . . مات و مبهوت بودن
مات و مبهوت بودن. . . . . گیج بودن
فاصله دادن
۱ - پرت بودن حواس
۲ - منگ بودن در اثر مواد مخدر/بیخوابی /خستگی مفرط
I'm spacing out
حواسم جای دیگه است
فکرم جای دیگه است
حواسم پرته!
فکرم درگیره!
To not paying attention to what is happening around or to the ask at hand
To become/disoriented/inattentive unfocused/distracted/preoccupied
۲ - منگ بودن در اثر مواد مخدر/بیخوابی /خستگی مفرط
I'm spacing out
حواسم جای دیگه است
فکرم جای دیگه است
حواسم پرته!
فکرم درگیره!
To not paying attention to what is happening around or to the ask at hand
To become/disoriented/inattentive unfocused/distracted/preoccupied
کلمات دیگر: