1. He felt his backache and didn't hunker down.
[ترجمه ترگمان]درد کمر درد را احساس می کرد و t
[ترجمه گوگل]او احساس کمر درد و کمردرد را احساس کرد
2. Their strategy for the moment is to hunker down and let the fuss die down.
[ترجمه ترگمان]استراتژی آن ها برای لحظه ای به تعویق می افتد و اجازه می دهد که این هیاهو فروکش کند
[ترجمه گوگل]استراتژی خود برای لحظه ای این است که از بین بردن و اجازه دهید که سر و صدا از بین برود
3. School had trained them to hunker down, to disengage.
[ترجمه ترگمان]مدرسه آن ها را آموزش داده بود تا دولا شوند و کنار بکشند
[ترجمه گوگل]مدرسه آنها را تربیت کرده بود تا آنها را از بین ببرد
4. Hunker down and attempt to weather the storm?
[ترجمه ترگمان]hunker پایین و سعی کردی طوفان رو هوا بدی؟
[ترجمه گوگل]هک کردن و تلاش برای هوای طوفان؟
5. He liked to hunker down and talk.
[ترجمه ترگمان]دوست داشت دولا بشود و حرف بزند
[ترجمه گوگل]او دوست داشت که از دستش بر بیاید و صحبت کند
6. Families hunker down indoors hanging illuminated orange paper stars in their darkened windows.
[ترجمه ترگمان]خانواده ها به داخل خانه ها سرازیر شدند و ستاره های نارنجی رنگی را در پنجره های تاریک خود به نمایش گذاشتند
[ترجمه گوگل]خانواده ها در داخل خانه های خود را آویزان ستاره های رنگ نارنجی روشن در پنجره های تاریک خود را
7. Work hard, hunker down, tighten your belt, and a better life.
[ترجمه ترگمان]کار سخت، دولا کردن کمربند و زندگی بهتر
[ترجمه گوگل]سخت کار کنید، کمربند را تسریع کنید، کمربند خود را تسریع کنید، و یک زندگی بهتر
8. It's an instinct to hunker down and control things that makes this harder for people.
[ترجمه ترگمان]این یک غریزه است که به پایین خم می شود و چیزهایی را که برای مردم سخت تر می کند، کنترل کنم
[ترجمه گوگل]این یک غریزه است که باعث می شود همه چیز را سخت تر کند و مردم را کنترل کند
9. I have to hunker down to finish my algebra this evening.
[ترجمه ترگمان]باید یه کاری کنم که این عصر جبر رو تموم کنم
[ترجمه گوگل]من باید برای پایان دادن به جبر من این شب را به hunker
10. They are not allowed to hunker down to rest after running 000 meters.
[ترجمه ترگمان]آن ها اجازه ندارند پس از ۲۰۰۰ متر استراحت کنند
[ترجمه گوگل]آنها پس از راه اندازی 000 متر مجاز به بقیه رفتن نیستند
11. The youngsters hunker down at the bottom of the nest, hiding until mom mealtimes.
[ترجمه ترگمان]جوان ترها در پایین لانه خم می شوند و تا زمان غذا خوردن مادر پنهان می شوند
[ترجمه گوگل]جوانان در پایین لانه قرار می گیرند، تا زمان غذا خوردن مادران پنهان می شوند
12. The view is worth every tortured moment of discomfort it takes to hunker down, scrunch up, and peer out.
[ترجمه ترگمان]این دیدگاه ارزش هر لحظه شکنجه آوری را دارد که برای فرو نشاندن، فرو افتادن، بالا و پایین کردن، و هم زدن به بیرون، ارزش دارد
[ترجمه گوگل]این دیدگاه ارزش هر لحظه شکنجه از ناراحتی است که برای از بین بردن، چسبیده شدن و بیرون آمدن از آن لازم است
13. Should your management bet the company on a high-risk business strategy? Hunker down and attempt to weather the storm?
[ترجمه ترگمان]آیا مدیریت شما باید بر روی یک استراتژی کسب وکار با ریسک بالا شرط ببندد؟ به زمین می نشینیم و سعی می کنیم طوفان را آب و هوا کنیم؟
[ترجمه گوگل]آیا مدیریت شما شرکت را در استراتژی تجاری با ریسک بالا قرار می دهد؟ هک کردن و تلاش برای هوای طوفان؟
14. The 20-minute ride to the dinner table is chilly; you hunker down, gripping a thick blanket and your companion.
[ترجمه ترگمان]۲۰ دقیقه با ماشین ناهار به طرف میز شام سرد است؛ دولا می شوی و یک پتوی ضخیم و companion را چنگ می زنی
[ترجمه گوگل]دوچرخه سواری 20 دقیقه به میز شام چیلی است؛ شما از دست دادن، گرفتن یک پتو ضخیم و همراه شما