کلمه جو
صفحه اصلی

cognizant


معنی : باخبر، اگاه
معانی دیگر : دارای ادراک، آگاه، دارای معرفت

انگلیسی به فارسی

آگاه، باخبر


شناختن، باخبر، اگاه


انگلیسی به انگلیسی

صفت ( adjective )
مشتقات: incognizant (adj.)
• : تعریف: aware; informed (usu. fol. by "of").
مترادف: apprised, aware, familiar, informed, wise
متضاد: ignorant, incognizant
مشابه: acquainted, au courant, conscious, conversant, knowledgeable, posted, sensible, versed

- The company president was not yet completely cognizant of the decline in profits.
[ترجمه ترگمان] رئیس شرکت هنوز به طور کامل از کاهش سود آگاه نبوده است
[ترجمه گوگل] رئیس جمهور این شرکت هنوز کاملا متوجه کاهش سود نشده است

• having knowledge, having an understanding of; aware of something through personal experience, aware that- (also cognisant)

مترادف و متضاد

aware


باخبر (صفت)
conscious, aware, au courant, up-to-date, cognizant

اگاه (صفت)
conscious, ware, aware, hep, cognizant, conversant, wide-awake

Synonyms: acquainted, alive, apprehensive, au courant, awake, conscious, conversant, down with, familiar, grounded, hep to, hip to, informed, in on, in the know, in the picture, judicious, knowing, knowledgeable, observant, on the beam, on to, perceptive, plugged in, savvy, sensible, sentient, tuned in, up on, versed, wise to, with it, witting


Antonyms: ignorant, unaware, unfamiliar, uninformed, unknowledgeable, unwitting


جملات نمونه

1. i am cognizant of the fact that they are poor
نیک می دانم که آنها مسکین اند.

2. We are cognizant of the problem.
[ترجمه ترگمان]ما از این مشکل آگاه هستیم
[ترجمه گوگل]ما از این مشکل آگاه هستیم

3. He was cognizant of the peculiarities of the case.
[ترجمه ترگمان]از این موضوع آگاه بود
[ترجمه گوگل]او از ویژگی های این مورد آگاه بود

4. He was cognizant of the truth.
[ترجمه ترگمان]از حقیقت آگاه بود
[ترجمه گوگل]او از حقیقت آگاه بود

5. Even the lengthy deliberations of the convention were cognizant of sound weather planning, namely, finishing before winter arrived.
[ترجمه ترگمان]حتی مذاکرات طولانی کنوانسیون هم از برنامه ریزی آب و هوا آگاه بودند، یعنی به پایان رسیدن زمستان قبل از رسیدن زمستان
[ترجمه گوگل]حتی بحث های طولانی این کنوانسیون، آگاهی از برنامه ریزی آب و هوای صحی، یعنی پایان دادن به قبل از زمستان بود

6. B to become chief executive of Cognizant.
[ترجمه ترگمان]B به مدیر اجرایی of تبدیل شد
[ترجمه گوگل]B برای تبدیل شدن به مدیر اجرایی Cognizant

7. I'm cognizant of the fact that your client has tried to pay the debt.
[ترجمه ترگمان]من از این حقیقت آگاه هستم که مشتری شما برای پرداخت بدهی تلاش کرده است
[ترجمه گوگل]من از این واقعیت آگاه هستم که مشتری شما تلاش کرده است بدهی را پرداخت کند

8. The third component of Cognizant will be Gartner Group, which provides market research and consulting about technology.
[ترجمه ترگمان]جز سوم of گروه گارتنر است، که تحقیقات بازار و مشاوره در مورد فن آوری را فراهم می کند
[ترجمه گوگل]بخش سوم Cognizant گروه Gartner است که تحقیقات بازار و مشاوره در زمینه فن آوری را ارائه می دهد

9. He is cognizant of his own situation.
[ترجمه ترگمان]او از موقعیت خود آگاه است
[ترجمه گوگل]او از وضعیت خود آگاه است

10. Prevention . Be cognizant of potential dangers and hazards around the court area at all times.
[ترجمه ترگمان]پیش گیری آگاه از خطرات و خطرات بالقوه در اطراف محوطه دادگاه
[ترجمه گوگل]جلوگیری همیشه در معرض خطرات بالقوه و خطرات در اطراف منطقه دادگستری باشید

11. Always be cognizant of what people are doing around you.
[ترجمه ترگمان]همیشه از آنچه که مردم در پیرامون خود انجام می دهند آگاه باشید
[ترجمه گوگل]همیشه از آنچه که مردم در اطراف شما انجام می دهند آگاهی داشته باشند

12. Be cognizant of the freedom of choice of individuals.
[ترجمه ترگمان]از آزادی انتخاب افراد آگاه باشید
[ترجمه گوگل]از آزادی انتخاب افراد مطلع شوید

13. The Tea Party is fully cognizant that it has been given a bazooka, and it's just itching to pull the trigger.
[ترجمه ترگمان]تی پارتی به طور کامل آگاه است که به یک بازوکا داده شده است، و فقط برای کشیدن ماشه آماده است
[ترجمه گوگل]حزب چای کاملا متوجه است که آن را به یک بازوکا داده شده است، و فقط خارش به جلوگیری از ماشه

14. Science bears not only significant cognizant and technical value, but also important cultural and spiritual value.
[ترجمه ترگمان]علم نه تنها بر ارزش و ارزش فنی اهمیت دارد، بلکه دارای ارزش فرهنگی و معنوی نیز می باشد
[ترجمه گوگل]علم نه تنها ارزش شناختی و فنی قابل توجهی دارد بلکه ارزش فرهنگی و معنوی نیز دارد

I am cognizant of the fact that they are poor.

نیک می‌دانم که آنها مسکین‌اند.


پیشنهاد کاربران

باخبر مطلع آگاه

آشنا، آگاه، مطلع،


کلمات دیگر: