کلمه جو
صفحه اصلی

bide one's time

انگلیسی به انگلیسی

• wait until the right moment

جملات نمونه

1. Just hesitate a little, still bide one's time.
[ترجمه ترگمان]فقط یه خورده تامل کن
[ترجمه گوگل]فقط کمی کمی تردید کنی، هنوز وقت داری

2. But bide one's time time can achieve 37 days of above however.
[ترجمه ترگمان]اما زمان انتظار با گذشت زمان می تواند به ۳۷ روز بالاتر برسد
[ترجمه گوگل]اما زمان زمان نزول می تواند 37 روز از بالا به دست آورد اما هرگز

3. Focus Lens: Shenzhen to Hong Kong businessmen can bide one's time Wang auction?
[ترجمه ترگمان]لنز تمرکز: از Shenzhen تا هنگ کنگ، تجار هنگ کنگ می توانند به مدت یک زمان به نام وانگ با یکدیگر منتظر بمانند؟
[ترجمه گوگل]تمرکز لنز شنژن به بازرگانان هنگ کنگ می تواند یک زمان حراج وانگ؟

4. User but the edge sees TV edge download the film, support bide one's time download function, particular screen technology, can realize healthy download.
[ترجمه ترگمان]کاربر لبه تلویزیون را دانلود می کند، فیلم را دانلود می کند، از عملکرد دانلود زمان فرد، به ویژه فن آوری صفحه نمایش پشتیبانی می کند، می تواند دانلود صحیح را تشخیص دهد
[ترجمه گوگل]کاربر اما لبه تلویزیون را لمس می کند، فیلم را دانلود می کند، عملکرد تثبیت کننده زمان پخش را پشتیبانی می کند، تکنولوژی صفحه نمایش خاص، می تواند دانلود سالم انجام دهد

5. At the bottom of Chinese pacificism is the willingness to put up with temporary losses and bide one's time.
[ترجمه ترگمان]در پایین of چین تمایل دارد که خسارت های موقت را تحمل کند و صبر کند
[ترجمه گوگل]در پایهی تمایل چینی، تمایل است که با زیانهای موقت کنار بیاید و زمان خود را کنار بگذارد

پیشنهاد کاربران

مترصد زمان مناسب بودن

منتظر فرصت مناسب بودن

دنبال بهترین زمان گشتن، دندان روی جگر گذاشتن، صبر کردن برای رسیدن به وقت مناسب عمل/اقدام


کلمات دیگر: